هوشمندی‌های رفتاری حشرات (بخش دهم)

تاريخ خبر: یکشنبه 26 آبان 1398- 19 ربیع الاول 1441ـ 17 نوامبر 2019ـ شماره 27426

هوشمندي ‌هاي رفتاري حشرات
دكتر محمدحسن ابريشمى/بخش دهم
 

مرحوم دهخدا، با استناد به « اقرب الموارد و منتهي الارب»، لغت عربي «جراد» به معني «ملخ» و منسوب به آن «مجرود: کسي که از خوردن ملخ شکم وي دردگين باشد»، «زَرع مَجرود: کِشت ملخ زده»، «مَجرودَة، ارض مَجرودَه: زمين ملخ ناک، زمين بسيار ملخ» را ثبت کرده است. به نوشتة همو: «دَبَي: ملخ پياده»، «دُبَيّ: موضعي است نرم زمين به دهنا که ملخ در آن بسيار باشد و بدان الفت مي‌دارد» و «مَدباة، ارض مَدباة: زمين
ملخ ‌ناک».
ظاهراً سرزمين «دُبَي» در جنوب خليج فارس، وجه تسمية خود را از «ملخ» دارد، زيرا «دُبَي» در عربي به معني «سرزمين بسيار ملخ»، «زمين ملخ‌ناک» و نيز جاي تخم ريزي ملخان است.
بهاءالدين محمدبن حسين خطيبي بلخي، مشهور به بهاء ولد (بهاءالدين ولد، وفات 627)، پدر مولانا جلال‌الدين محمد بلخي، در مواعظ خود برخي از لغات اخير را بر زبان آورده است:
… طوفان فرعون چون باز ايستاد سبزه‌ها رُست که هرگز چنان نَرُسته بود، چون ملخ‌هاشان بِمُرد به سرزمين زار آمدند که ما را هنوز دخل‌هاي ما برجاست. «دبي: ملخ»، «مَدباة: زمين ملخ ناک»، «مَدبيّة: زميني که ملخ گياهش خورده بود»؛ کافران چون جزيه پذيرفتند چون سرگين در زير آب نشستند.[1]
در لغت‌نامه، شرح مفصل و جالبي دربارة «ملخ»، انواع آن و نيز خصوصيات اين حشره، مستند به برخي منابع و شواهد، نقل شده و از جمله در معرفي آن ذيل «ملخ» آمده است: ملخ، جانورکي بال‌دار، که گاه خسارت و زيان بسيار وارد مي‌آورد و کشت و زرع را به طوري نابود مي‌کنند که مورث قحط و غلا مي‌شود.
مرحوم دهخدا به دنبال تعريف مزبور، نام عربي آن «جَرّاد» و اسامي اوستايي و پهلوي و ارمني آن را ثبت،[2]و شرحي مفصل از لاروس بزرگ (دايرة‌المعارف فرانسوي) ترجمه و نقل کرده که اين نکات دربارة جاي تخم ريزي ملخ ماده و حفظ قوة نامية تخم‌ها در زير خاک قابل توجه است، چنان که گويي حتي تخم ملخ هم ادراک و حساسيت‌هايي دارد: «… تخم حشره که در خاک‌هاي خشک گذاشته شده است، هنگامي تبديل به حشره مي‌شود که باران کافي و چند روز باريده باشد و اين مُبَيّن آن است که خشکسالي پايان يافته است و در غير اين صورت تخم‌ها مي‌توانند ماه‌هاي متمادي در زير خاک به حالت خواب باقي بماند … براي از بين بردن حشرة بالدار در گذشته سعي مي‌شد که با ايجاد سر و صداي شديد و تيراندازي با تفنگ و افروختن آتش و ايجاد دود، گروه انبوه حشره را از مزارع و باغ‌ها دور سازند و چون اين حشرات انبوه بر جايي فرود مي‌آمدند آنها را با خرمن‌کوب و وسايل ديگر مي‌کوبيدند يا ميدان فرود آمدن آنها را به آتش مي‌کشيدند و آنها را از بين مي‌بردند. ولي اکنون با شعله افکن‌هاي جنگي و تلمبه‌هاي مخصوص و با کمک هواپيما و هلي‌کوپتر، محلول 50 در 100 کلروپيکرين و ديگر سم‌هاي حشره‌کش را روي انبوه اين حشرات در هوا و زمين مي‌پاشند و آنها را نابود مي‌سازند…»
( لغت‌نامه، ذيل «ملخ»).
[1]. بهاء ولد (بهاءالدين محمد بن حسين خطيبي بلخي)، معارف، به کوشش بديع‌الزمان فروزانفر، تهران، کتابخانة طهوري، 1352، ص 166.
[2].نام «ملخ» در اوستا «منخه / madhaxa»، در گزارش پهلوي «مذک/madhak» و در زبان ارمني «مرخ / marax»
(‌لغت‌نامه، ذيل «ملخ»). مرحوم دکتر محمد معين در مقدمة برهان قاطع شرح مبسوطي دربارة واژة فارسي «ملخ» نقل کرده (ص هفده و هيجده) از آن جمله است: سه نام مختلف براي «ملخ» در زبان‌هاي ايراني وجود دارد: اول «مذخ / madhax» که مختص زبان شمال ايران يعني «اشکاني» است؛ دوم «ميگ / maig(در سواحل خليج‌فارس نوعي از ملخ را «ميگو» گويند). سوم «ملخ» که در زبان فارسي کنوني استعمال مي‌شود.

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *