سخنی چند در باب تاریخ کشاورزی ایران (قسمت سوم: فلاحت در فلات ایران)

تاريخ خبر: چهارشنبه 21 اسنفد 1398- 16 رجب 1441ـ 11 مارس 2020ـ شماره 27520

 

 

سخني چند در باب تاريخ کشاورزي ايران -3

فلاحت در فلات ايران

استاد محمد حسن ابريشمي

 


‌احمدعلي خان وزيري (قرن 13) نوشته است: در قرية سرمشک درخت گردگان عظيمي است؛ از خرافات مردم آنجاست که جمشيد پيشدادي آن را غرس کرده، و آن درخت را «جمشيدي» گويند. اعتمادالسلطنه (قرن 13)، از چنار بسيار تناور دهکدة ارميا (بين ميامي و شاهرود، بر سر راه شاهرود به مشهد) ديدن کرده و نوشته است: به عقيدة اهالي سه نفر از انبيا، از جمله «ارمياي نبي»، در وسط آن مدفون‌اند… دور چنار در روي زمين تقريباً پنجاه ذرع است. درخت چنار بسيار تناور کنار مزار امامزادة روستاي «توي» از نواحي اسفراين نيز با عمري دراز ديدني است. درخت سروِ کوهي کنار مرقد شيخ يوسف (فوت 1030)، در کنار دهکدة فياني (پياني، در 16 کيلومتري راه مشهد به شانديز) نيز پرهيبت است و عمري دراز دارد. سه درخت کاج تناور و بسيار کهن سال در حاشية روستاي فدافن در نزديک شهر کاشمر موجود است. وجود اين گونه درختان، به‌ويژه درختان کهن‌سال روي مقبرة بزرگان و صحن مزارها و اماکن مقدس، که تعدادشان کم نيست، با موجوديت خود، استعدادهاي مناطق را در باب کاشت و پرورش اين نوع درختان مشخص مي‌کند و در عين حال حکايت از پيشينة بسيار طولاني وجود اين گونه درختان در هر يک از مناطق دارد.
4. آثار و بقاياي ابنيه و تأسيسات کشاورزي کهن
در محدودة جغرافيايي فرهنگ و مدنيت ايراني آثار و ابنيه و مستحدثات فلاحتي بسياري همانند: کاريزها، سدها، کانال‌ها و شبکه‌هاي آبياري، آسياب‌ها، آس بادها، مازاريها، چرخشت‌ها، کبوترخانه‌ها، باغ‌ها و بستان‌هاي قديمي موجود بوده، که آثار و بقاياي معدودي از آنها بر جاي مانده است. اين گونه پديده‌ها نيز (مانند موارد 1 و 2 و 3) نه تنها بوضوح استعدادهاي طبيعي و اقليمي و شرايط مناسب هر يک از پديده‌ها را در مواضع مختلف به نمايش گذاشته‌اند، بلکه ماهيت وجودي آنها پيشينه‌اي بسيار فراتر از قدمت طولانيشان را حکايت مي‌کنند، که از هر سابقة مکتوبي در باب تاريخ کشاورزي ايران مستند‌تراند.
5. واژگان «کار» و «کشت و کار»
شواهد و مستندات تاريخي دلالت بر آن دارد که ايرانيان همواره سنت‌ها و آداب و رسوم پدران و پيشينيان خود را حفظ کرده‌اند. از باب نمونه «نوروز» و سنت‌ها و آداب و رسوم آن را که به جمشيد، شهرياري اسطوره‌اي ايراني پيش از تاريخ، منسوب است، از ديرباز تا کنون، در قلمروهاي پهناور فرهنگ ايراني استمرار يافته، و حتي نام پارسي آن «نوروز» در بين اقوام و ملل مختلف آن قلمروها بر جاي مانده است. اين خصلت ايرانيان، يعني پيروي از سنت‌هاي پيشينيان، حتي در حفظ برخي از واژگان بسيار کهن، از جمله موجب کشف راز و رمزهاي حروف خط ميخي‌ هخامنشي و قرائت کتيبه‌هاي و سنگ نوشته‌هاي کورش و داريوش، و در پي آن نوشته‌هاي ديگر اقوام و ملل باستاني شده است. آن تري وايت، به همين نکته اشاره مي‌کند که اقوام شرقي خوش ندارند که از راه و رسم آباء و اجداد خود دست بکشند، همين انديشه: «شايد که پادشاهان ايران نيز کتيبه‌هاي خود را به صورت پادشاهان سلف خود نوشته باشند»، منجر به خواندن کتيبه‌هاي تخت جمشيد شد.
بر همين اساس، واژة فارسي «کار»، با پيشينة بسيار دور و دراز، فراتر از تاريخ مدون، بوده که در اوستا در وجه «
kara» و در پهلوي (فارسي ميانه) در وجه «kar» آمده است. همين واژه، در ترکيب اتباعي، «کشت و کار» به معني «برزگري» يا «کشت و زرع» است، و در ترکيب‌هاي: گندم‌کار، صيفي‌کار، شالي‌کار، شتوي کار، زعفران‌کار، پنبه کار و پسته‌کار معني فاعلي «کارنده» را دارد. بنابراين، با توجه به قدمت فوق‌العادة واژة «کار»، بايستي ايرانيان «کار» را در «کشتزار» آغاز کرده باشند، يا به پنداز آنان «کار» عبارت از «کشاورزي» بوده است. زيرا، واژة «کار» برگرفته از مصدر «کاشتن» است و سوم شخص مفرد آن به حساب مي‌آيد. در حالي که مصادر عربي «عمل» و «فعل» به معني «کار» ريشه در «فلاحت» و «زراعت» و «حراثت» به معني «کشاورزي» ندارد. همچنين در ماهيت و مفهوم مصادري به معني «کار» در زبان‌هاي انگليسي و فرانسه يا ملل ديگر چنين مصداقي آشکار و دلپذير از «کشت و کار» يا «کاشتن» و «کشاورزي» سراغ نداريم؛ واژگان «کارزار» و «پيکار» نيز ريشه در کشت و کار دارد…
اين بود اهم منابع و مستندات که مي‌تواند در باب تدوين تاريخ کشاورزي ايران مورد استفاده قرار گيرد. همان‌طور که اشاره شد، مشکلاتي هم براي دستيابي به اين اطلاعات پراکنده وجود دارد. علاوه بر اينها معضل ديگري در باب تحقيق عملي موارد (2 و 3 و 4) مذکور در فوق به وجود‌آمده است. اين معضل ناشي از ايجاد مرزهاي سياسي است که بخش‌هاي عظيمي از محدودة جغرافيايي فرهنگ و مدنيت ايراني را از حدود دو قرن پيش به مرور (از اوايل پادشاهي فتحعلي شاه تا تسجيل مرزهاي حالية کشور ايران) تفکيک مي‌کند. با تجزية سرزمين ايران ـ که توسط دولتين روس و انگليس انجام يافت ـ بخش‌هاي عمده‌اي از اطلاعات و مستندات در آن سوي مرزهاي سياسي ايران امروز قرار گرفته است. با اين همه به پاره‌اي از اين اطلاعات از طريق مآخذ مکتوب گذشته و کنوني ـ تا آنجا که ثبت و منعکس شده است ـ مي‌توان دسترسي پيدا کرد و تا حدودي معلومات مربوط به سرزمين‌هاي تجزيه شدة ايراني را در طي دو قرن اخير در باب کشاورزي و تاريخ کشاورزي ايران فراهم آورد.
تحقيقات غربيان در باب تاريخ ايران
تحقيقات علمي و عملي غربيان، در باب تاريخ ايران، از حدود دو قرن پيش شروع شده است. در تجزيه و تحليل‌هاي تاريخي نوشتة غربيان، گاهي مقولات مختصري هم در باب کشاورزي ايران مطرح مي‌شود. بدون ترديد اتفاقي نبايد باشد که آغاز پژوهش‌هاي علمي غربيان در باب تاريخ ايران با تجزيه سرزمين ايران مقارن شده است. به‌ويژه وقتي مي‌بينيم مؤلف اولين عنوان «تاريخ ايران»، به انگليسي، سرجان ملک (1769-1833م) بوده که در سال 1815م در لندن انتشار يافته، و توسط ميرزا اسماعيل حيرت به فارسي ترجمه و در هند منتشر شده است. سرجان ملک با شناخت کاملي از موقعيت جغرافيايي، طبيعي، اقتصادي و انساني، و نيز تاريخ و فرهنگ و تمدن ايران، آشنا به انواع دسيسه‌هاي سياسي، و بسيار زيرک بوده است.وي خصلت و خوي فتحعلي شاه و درباريان و حکام قاجار را مي‌دانسته، و در عين حال کوشا و متعهد به گسترش هر چه بيشتر قلمرو و حوزة نفوذ انگليس بوده است. وي، در جهت برآوردن اهداف بريتانياي کبير، در خدمت لُرد ولسلي، فرمانرواي انگليسي هند بوده است. ولسلي، کسي که در تعيين اساس مرزهاي سياسي کنوني ايران و بسياري از کشورهاي شبه قارة هند و خاورميانه برنامه‌ريزي کرده نقش مؤثر و تعيين کننده‌اي داشته است.
سرجان ملکم، ذيل عنوان «در بيان آب و هواي ايران» شرح مفصلي دربارة شرايط آب و هوايي مناطق مختلف ايران نوشته، و در ضمن آن به نقاط ضعف و قوت برخي از مناطق پرداخته و به علل عدم پيشرفت ايرانيان در صنايع و فنون اشاره کرده است. وي 210 سال پيش به خوي و خصلت ايرانيان پرداخته و نتيجه گرفته است: »… کمتر کسي از مصالح خود بيشتر نگاه مي‌کند. در تاريخ ايران بسيار است اخبار مردمي که براي مراعات المرضات الله، يا براي تحصيل نام و شهرت، مبالغ خطير در خيرات و مبرات مصروف کرده‌اند… ليکن هيچ کس به خيال فايده عموم ملت کاري نکرده است و نمي‌کند…». ملکم، اشارتي نيز به محصولات کشاورزي برخي از نواحي و نيز صادرات و واردات ايران، و علل عقب‌ماندگي‌هاي ملت دارد. و نتيجه مي‌گيرد که: «اگر اين ملک در تحت حکومتي قايم ]استوار[ و به عدل و انصاف باشد تا چه پايه آبادي و معموري آن ترقي خواهد کرد»؛ «اين مُلک هزار سال است که همچون مي‌نمايد که در شرف ترقي‌هاي بزرگ است، لکن تا هنوز ايستاده است»:
تجارتش تقريباً همان قسم که در قديم‌الايام بوده است هست: ابريشم گيلان و پشم کرمان، پنبه و مازو از عراق [عجم: بخش عمدة آن اراک و استان مرکزي کنوني] و انغوزه از خراسان به بلاد ديگر مي‌برند، و قيمت حاصله از اينها را به شال کشمير و نيل و قماش هندوستان، و شکر بطاويه [معرب: باتاويا = جاکارتا، پايتخت اندونزي] و چين، و پشمينة انگلند مي‌دهند. از اخباري که از سياحان فرنگستان، که در ازمنة مختلفه به اين ملک رفته‌اند، در باب زراعت ايران در دست است، معلوم مي‌شود که از بدو حال تا کنون هيچ تغييري نيافته، يا بسيار کم يافته است، اسبابي که حال به جهت خيش کردن زمين استعمال مي‌کنند احتمال مي‌رود همان است که هم در زمان قديم پدران‌شان به‌کار مي‌برده‌اند؛ و در جميع ازمنه اين طايفه در بنا کردن قنات و کهريز که در چنين مَلک بي‌آب از جملة مهمات است ماهر بودند؛ لکن مردم ايران غالب اوقات مصروف باغ‌ها مي‌‌کنند، و به مقدار زحمت نيز فايده حاصل کرده‌اند. بقولات و فواکه در ايران به اقسام و در غايت نيکويي مي‌شود. و ميوه به قدري است که مي‌توان گفت در فصل ميوه، يک جزء غذاي هر روز فقرا و اداني ناس [مردمان بي‌چيز] است… در اطراف اصفهان صحراهاي وسيع به جهت خربوزه مقرر است، و کبوترخانه‌هاي عالي و نفيس با مخارج زياد برپا کرده‌اند به جهت اينکه سرگين کبوتر را گرفته به زمين رشوت دهند…
بعد از سرجان ملک، دانشمندان و ايرانشناسان و تاريخ‌نگاران و نويسندگان به تأليف «تاريخ ايران» يا مباحثي از تاريخ اين سرزمين پرداخته‌اند، که بيشتر آنان اتباع انگليس و روس بوده‌، و برخي مطالبي مختصر در باب کشاورزي و تاريخ آن نوشته‌اند. صرف‌نظر از هدف‌هاي مورخان و ايرانشناسان خارجي و مقاصد و نيات دولت‌هاي متبوعشان، کار تحقيقي آنان در باب تاريخ ايران قابل اهميت و توجه ـ و تا جايي که صرفاً نيّت تحقيق بي‌شايبه و پيرايه در سر داشته‌اند ـ شايستة ارج است.
برخي از ايرانشناسان و مورخان حتي در باب مقولات تخصصي تاريخ ايران قدم‌هايي برداشته‌اند، از آن جمله در زمينة نوشتن تاريخ اديان و مذاهب زبان‌ها و گويش‌هاي ايراني، تاريخ ادبيات، تاريخ صنايع و هنر ايراني، همچنين در زمينة علوم و فنون از جمله تاريخ نجوم و پزشکي ايراني پيشقدم بوده يا گام‌هاي اساسي برداشته‌اند. نمي‌توان منکر صرف هزينه‌ها، اوقات پژوهشي و کوشش‌هاي فراوان و سختي‌ها و رنج‌هاي آنان شد؛ اما اين واقعيت را نيز نمي‌توان ناديده گرفت که آنان عموماً موضوعات و عناويني را انتخاب کرده و بدان پرداخته‌اند که ده‌ها مأخذ و متن اصيل ايراني و اسلامي دربارة آن عنوان يا مباحث مورد پژوهش و نگارش خود را در دسترس داشته‌اند. از باب مثال در باب تاريخ عمومي ايران بعد از اسلام صدها مأخذ مکتوب و مستند، با مطالب سرشار و غني، وجود داشته است. يا براي تاريخ ادبيات ايران منابع کهن و تحقيقي اصيل ايراني و فارسي را پايه قرار داده و از ده‌ها تذکره و صدها ديوان و مجموعه و متن سود جسته‌اند. يا در زمينة پزشکي و علوم ديگر يا در تدوين شرح احوال دانشمندان نامدار ايراني انبوهي از مآخذ مکتوب کهن مورد استفادة آنان قرار گرفته، يا آنگاه که در باب معماري و صنايع و هنر ايراني مقولاتي مطرح کرده‌اند، افزون بر بقاياي آثار و ابنيه و پديده‌هاي هنر موجود، يا آنچه در مآخذ توصيف شده، مورد استناد قرار گرفته است.

 

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *