تاریخچه محلات کشاورزی ایران (اقتصاد و حسابرسی عصر قاجار)

تاريخچه مجلات کشاورزي ايران

اقتصاد و حسابرسي عصر قاجار
استاد محمد حسن ابريشمي – بخش چهارم
 

سپهر، ذيل عنوان «گرفتاري امين دارالضرب»، شرح مفصلي از نيرنگ‌ها و دسيسه‌هاي حاج امين‌الضرب، در دستيابي به ثروت عظيم، در ذيل وقايع سال 1316 قمري نقل کرده است. مطابق نوشتة سپهر، در سال اول سلطنت مظفرالدين شاه مخبرالدوله وزير داخله، گزارشي از «خيانت‌هاي حاجي محمدحسن امين الضرب اصفهاني الاصل تهراني المسکن که در اين مدت به ملت و دولت ايران نموده» به شاه ارائه داده است:
از جمله آن که حاجي‌مذکور، نخست مرد فقيري گيوه فروشي بود که به روزي دو قران عايدي قناعت داشت. رفته رفته سرمايه‌اي به هم زد و از آن کار دست کشيد، به تجارت پرداخت. اول کاري که کرد امتعه و اجناس خارجه را در ايران رواج داد. کار تجارت را به جايي رسانيد، که از دهن خود حاجي شنيدم، که مي‌گفت: «واي به مملکتي که وارداتش بيشتر از خارجات آن باشد.» در سال بيست و پنجم شاه شهيد [ناصرالدين شاه] به کارخانجات روسيه دستورالعمل داد که [پارچه‌هاي] زري و نقره و گلابتان، که وارد ايران مي‌شود، ماده‌اش [به جاي زر و نقره] از مس باشد. قريب سي‌سال اين اجناس را به اين ترتيب وارد ايران کرد، و مردم به قيمت اصل خريداري کردند، چنان که يک ذرع زري را، که يک قران مس داشت، ذرعي چهارتومان مي‌فروخت، و همان زري را امروزه [1316 قمري] در بازار تهران به دو ريال مي‌فروشند. خداي من بهترين شاهد است که: «ابتداي نکبت و قرض ايران از آن روز شد، يکباره تجارت و سرماية مملکت ايران به هم پاشيد». بعد از آن پيشکاران دولت را فريب داده، معدن فيروزة خراسان را براي برادرش به جزئي وجهي اجاره کرد و سالي کرورها از آن ممر فايده برد. چنان که خبر دارم که شخصي از حاجي متدين مي‌خواست فيروزه بخرد، او را به انبار فيروزه برد. آن شخص قسم ياد کرد که يک اطاق پانزده ذرعي از پا تا سرش مملو از احجار فيروزه بود. پس از آن دست طمعش درازتر شد، چنان که ملت را خراب کرده دولت را خواست بي‌بهره نگذارد. ضرابخانة دولتي را، به سرماية اندکي، اجاره کرد، و قرار داد که سالي ده، پانزده هزار تومان پول سياه سکَّه زند. در مدت اندک از روي حساب سي‌کرور [=150 ميليون] تومان پول سياه فقط ضرب کرد، و يک من قراضه [ضايعات مس] را هفت، هشت قران مي‌خريد، بعد از سکَّه [زدن]، سه تومان و دو قران مي‌فروخت…حق‌الضرب دولت در يک مثقال نقره صد دينار و در يک مثقال طلا دو، سه قران… از هر پنج دو هزاري زرد [طلا] نيم نخود در وزن نقصان کرد. و از بابت اين خيانت آبرو و اعتبار دولت ايران را در نزد خارجه برد، و تجارت ايران را فاسد کرد، و بعد از اين هم چاره‌پذير نيست. در عوض اين همه خيانت، کتاب بحار الانوار [تأليف] مجلسي عليه الرحمه را در طبع رسانيد و چند جلدي مجاني به طلاب، براي شهرت دينداري، مي‌داد. و سالي ده روز روضه خواني مي‌کرد، و روزهاي اول ماه، دويست، سيصد فقير را نفري دو ذرع چلوار مي‌داد. آن و بالي که به گردن گرفت و ثروت ملت اسلام را به باد داد، اگر ملک قارون را به فقرا ببخشد گناهش را مرتفع نسازد و ابدالابدين در آتش دوزخ پاينده باشد بعد از اين همه فوايدي که از ملت و دولت ايران برده، خواست اظهار حقوق کند. آقا سيدجمال‌الدين، که از جملة سوسياليست‌ها و دشمن نوع پادشاه بود، در هزار و سيصد و هشت، از اسلامبول براي اجراي مقصود به طهران آمد. حاجي مذکور، مشاراليه را به خانة خود منزل داد و کمال مهمان‌نوازي را از او کرد، و به افشاي امر او پرداخت و هر روزه جمعي را دعوت کرد، و به سيد مذکور سر مي‌سپردند، و از جمله ميرزا رضاي کرماني ملعون بود که رشتة ارادت را محکم کرد، پس از آن که امر سيد معلوم شد، به علاوه از طرف دولت انگليس اشاره به اخراج او شد، سيد را در زاوية حضرت عبدالعظيم عليه‌السلام گرفتار کردند و تحت الحفظ از ايران خارج نمودند. ميرزارضا [کرماني] در آنجا حضور داشت. سوگند ياد کرد که در همين نقطه قصاص خواهم نمود ]؟ اين سوگند و تصميم به آن مهمي را، مرحوم سپهر از کجا نقل کرده است[. پس از آن ميرزا رضا هر روز به خانة حاجي [محمدحسين اميندار الضرب] مذکور مي‌رفت و شهريه مي‌گرفت و از حاجي ترغيب و تحريص مي‌ديد [ اين ادعا مستند بايد داشته باشد]تا به مقصود نائل شد.
مردمان دانشمند، از روي تخمين حساب کردند که مکنت وي به صد کرور تومان [به نرخ امروز بيست و پنج هزار ميليارد تومان] پول ايران رسيد. چنان که پنجاه کرور جواهر موجوده متجاور داشت… بالجمله، حاجي با آن همه و بال در شب نهم شعبان المعظم 1316 [مقارن با 2 دي 1277] وفات کرد. او را يک پسر و يک دختر بيشتر نبود، تمام اين مال به پسرش حاجي حسين آقا امين دارالضرب حاليه رسيد.
نمونة ديگر، عبدالحسين خان سپهر، در ذيل عنوان «خسارت فوق‌العاده»، شرحي دربارة امکانات کشاورزي و ذخاير فراوان از کاني‌ها، با درآمدهاي (مدخولات) بسيار در پنج جزيرة خليج‌فارس که توسط فردي فريب‌کار و دسيسه‌گر، به مدت مديد به بهاي اجاره شده شرحي نقل کرده است: پنج جزيرة خليج‌فارس «از جمله هرمز و کيش و غيره، که امروز توجه به آنها سبب ثروت مملکت ايران است زيرا غير از فوايد اشجار و مياه [آب‌ها] و زراعت آنها، همه نوع معادن پرفايده دارد…» سپهر در ادامه با برشمردن معادن سرب و مس و نقره و گوگرد، و «آهن که پوشيده [اکسيده] است، و به کارنگ مي‌خورد»، يادآور مي‌شود که معين التجار بوشهري، تمام آن معادن و جزاير را در سال 1314 قمري (1275 ش / 1896 م)، از دولت ايران « در سالي نوزده هزار تومان، به مدت مديد، اجاره کرده است…»:
در حالتي که معدن رنگ تنها، سالي موازي بيست و پنج هزار تُن به انگليس حمل مي‌نمايد، و غير از ساير معادن و فوائد ديگرش سالي سيصد هزار تومان از اين ممر مي‌برد که با مدخولات [درآمدهاي] ديگر به يک کرور [نيم‌ميليون] تومان ايران مي‌رسد. در سال 1322، اجزاي گمرک خانه از اين مطالب آگاه شدند، و به عرض اولياي دولت عليه رسانيدند. حاجي معين التجار فوراً مفتش را ديده و دهنش را به لقمة بزرگ چرب کرد، سالي هفتاد هزار تومان قلمداد کرد؛ و نيز ديگران که از اين فوايد آگهي داشتند مدعي حاجي معين التجار شده، به زحمات عرايض خود را مشهود اولياي دولت رسانيدند، و دولت مجالس متعدده کرده، پس از آن خواستند اقدامي نمايند، حاجي معين التجار شبانه کار خود را محکم ساخت، و فرمان دولت صادر کرد و مدعي‌ها بعد از خسارت مأيوس شدند. براي صدق مطالب دليلي بهتر از اين نداريم که معين‌التجار، نه تجارت دارد و نه از پدر بدو ميراثي رسيده، زيرا که در اوايل حال خود قرآن خوان بود و از آن ممر فايده مي‌برد. امروز متملکات او به هفت کرور [5/3 ميليون] تومان [به نرخ امروز صد و چهارده ميليارد و ششصد ميليون تومان] رسيده است. خداوند چشم بينا و گوش شنوا عطا فرمايد.
سپهر ذيل عنوان «اخراج ملک التجار به اردبيل» شرحي دربارة يکي از بازرگانان آن دوران، در سال 1315، نقل کرده که نمونه بارزي از انواع فسادهاي برنامه‌ريزي شدة سازمان يافته در جهت منافع شخصي و از طرفي اخلال در امور حکومت و اقتصاد مملکت توسط يکي از تجار است. برابر نوشتة سپهر، حاجي محمد کاظم ملک التجار، تبريزي الاصل ساکن تهران، پسر حاج مهدي ملک التجار، با ارث پدري به تجارت پرداخت « و اعتباري حاصل کرد، و در اغلبي کارها مداخله نمود»:
و اگر تاجري ورشکست مي‌شد فوراً به زور خود و به زور الواطي که به دورش جمع بودند آن تاجر را آورده، مبلغي از او مي‌گرفت و او را مفلس به قلم مي‌داد. رفته رفته در مجالس دولتي داخل شد و هر چه خواست گفت. مطلب خود را گاهي به شوخي، گاهي به فحش و گاهي به تمسخر حالي کرد. کارگزاران دولت هم در اول اعتنائي به او نداشتند، ليکن در آخر از او همه نوع ملاحظه نمودند و سخنان او را رد نمي‌توانستند. به اين واسطه در تهران بلکه در تمام ايران تعدي‌ها کرد و مال تجار و کسبه را به انواع حيله‌ها برد و محض تدليس گاهي سوقاتي براي پيشکاران مي‌داد و دل آن‌ها را با خود رام مي‌ساخت. اغلب در منزل او بعضي مفسدين جاي دارند و تمام خيالش براي خرابي دولت است و معايب و مثالب دولت را به الفاظ شوخي و مزاح به خرج مي‌دهد… خلاصه اين رشته سر دراز دارد. درماه شعبان که عمل بانک انگليس قدري اغتشاش پيدا کرد، سرمنشاء اين تفتين را ملک التجار و حاجي سيداسمعيل صراف دانستند، چنان که تا امروز هم کسان حاجي سيد اسمعيل صراف اسکناس داد و ستد نمي‌نمايند. به‌علاوه موقوف شدن رژي را در ايران در عهد سلطنت شاه شهيد و تلگرافات جعلي از طرف عتبات عاليات براي حرمت تنباکو از حاجي ملک دانستند. از اين گذشته، ديگر ملک‌التجار براي وزراي ايران هم اعتبار بجاي نگذاشته بود، زيرا که در مجلس دربار خود ديدم به ميرزا ابراهيم خان معاون‌الدوله که در آن وقت وزارت تجار را داشت به مزاح گفت «لصتم» و اين کلام اوباش و الواط ايران است و مخفَّف «مخلصتم» مي‌باشد! معاون الدوله که مرد باحيا و معقولي است رنگ به رنگ شده، و فتنه‌هاي ملک التجار را نيز مي‌دانست که به زودي ضررهاي عمده به دولت ايران وارد مي‌آورد، حکم داد او را گرفته به قلعة اردبيلش فرستادند. ملک‌التجار در همان جا نيز مشغول تحريک تجار آذربايجان و علماي آنجا بود که تلافي به صدراعظم بکند.
ب. دسيسه‌ها، خيانت‌ها و فساد بانک‌هاي انگليس و روس
عبدالحسين‌خان سپهر، در وقايع سال 1315 قمري، ذيل عنوان «بي‌اعتباري بانک انگليس در تهران»، در پي معرفي «بانک انگليس» معروف به «بانک شاهنشاهي»، و با اشاره به سوابق چندين سالة فعاليت آن در تهران و برخي از شهرهاي ايران،‌يادآور مي‌شود که اين بانک، اسکناس‌هاي مخصوص در لندن چاپ کرده و عوض پول در ايران داد و ستد مي‌کند، و بايد در مقابل مبالغ اسکناس کاغذي در جريان خود، به همان ميزان پول طلا موجود داشته باشد. با اشاعه و به جريان انداختن اسکناس‌ها پول‌هاي طلاي ايران را جمع‌آوري و به خارج حمل مي‌کرده است. ثروتمندان و پولدارهاي ايراني موجودي خود را براي کسب اعتبار نزد بانک انگليس مي‌گذاشته‌اند.
*توضيحات، منابع و مآخذ در روزنامه موجود است.

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *