هوشمندیهای رفتاری حشرات (بخش نهم)
تاريخ خبر: یکشنبه 19 آبان 1398- 12 ربیع الاول 1441ـ 10 نوامبر 2019ـ شماره 27420 هوشمندي هاي رفتاري حشرات
دكتر محمدحسن ابريشمى – بخش نهم
|
مَلَخ (جَرّاد) يکي از کارشناسان قديميدر 85 سال پيش، مقالهاي مشروح تحت عنوان «آفت ملخ» در مجلة مدرسة عالي فلاحت به چاپ رسانده است.[1] در اين مقاله، با معرفي «ملخ» و انواع آن شرحي دربارة تخمريزي و چگونگي زيست و هجوم جمعي و خسارات ملخ و نيز مبارزه با آن، از جمله نوشته است: “تمام زارعين و برزگران مطلعند که «ملخ» يکي از آفات زراعتي بوده، و خسارات آن بيشما ر است. تاريخ صحيح پيدايش ملخ در ايران معلوم نيست ولي آن چه تا به حال متقِّن شده، در سالهاي متمادي ملخهاي دريايي از صحراي عربستان و بين النهرين و خليجفارس و بحراحمر به صفحات ايران هجوم [آورده] و به واسطة تخمگذاري نسل خود را زياد کردهاند. تا چند سال قبل که هنوز در ايران وسيلة دفع اين آفت براي ما ميسر نبود خسارات آن علاوه بر فقر اقتصادي مملکت، روز به روز رعيت را تهي دست نموده و او را از شغل خود باز ميداشت … ليکن از سال 1306 به بعد وسايل دفاع از اين حشرة موذي در سرتاسر مملکت فراهم گرديده…” . [2] نويسنده سپس اساميعلميشش نوع ملخ شناخته شده در ايران را ثبت کرده و معادل فارسي آنها را به اين شرح آورده است: “ملخ دريايي، ملخ مراکشي، ملخ ايطاليايي، ملخ مصري، ملخ سبز يا آسيايي، ملخ مخصوص دماوند مشهور به «ملخ سياه».[3]” دانشمندان و نويسندگان ادوار گذشته، ضمن معرفي «ملخ»، شرحي از تجارب و باورهاي پيشينيان دربارة اين حشره نقل کردهاند. محمدبن محمود طوسي، در عجايب المخلوقات (تأليف 556) در معرفي ملخ، نکات جالبي در باب شباهتهاي اندام مختلف اين حشره با اعضاي پيکر ديگر جانداران مطرح کرده است: بدان کِ : «ملخ» با ضعيفي وي، چون بسيار شد عالميخراب کند؛ ضعيف و ستمکار است. سرِ «ملخ» به سرِ «اسپ» مانَد، بالهاش به بال «عقاب» ماند، دنبالش به «کژدم» ماند، پايهاش بدانِ «شتر» ماند، چون «يوز» و «پلنگ» بِجَهَد؛ جاي سخت طلبد، دنبال بروي زَنَد، نرم کند و تخم در وي نهد و به خاک بپوشد. چون سال ديگر آيد و هوا خوش گردد از خاک برآيند و بالها بگشايند و بپرند.[4] ” در حدود پنج قرن بعد، کاميلاهيجي در خواص الحيوان (تأليف 1033) نوشته است: «ملخ» در اعضا به ده حيوان بزرگ شباهت دارد: در «رو [چهره ]» به «اسب»، در «چشم» به «فيل»، در «گردن» به «گاو»، در «شاخ» به «گوزن»، در «سينه» به «شير»، در «پشت» به «عقرب»، در «پر» به «کرکس»، در «ران» به «اشتر»، در «پا» به «شترمرغ»، در «دُم» به «مار».[5] نجمالدين ابوالرجاء قميدر تاريخ الوزراء (تأليف 584)، به برخي از خصوصيات «ملخ»، چون چشم بدون «پلک (جَفن)»، آفت «زرع (کشت و کار)» و پراکنده شدن توسط باد اشاره کرده است: “… از وقاحت به چشم مردم مينگرد، چون چشم ملخ جَفن ندارد تا ساعتي بر هم نهد»؛ «چندان لطمة روزگار خورده… ملخِ آفت زرع او تباه کرده بود»؛ «يلان رزم… چون ملخ در ميان باد متفرق شدند»[6] “[1]. مجلة مدرسة عالي فلاحت کرج (ماهيانه)، سال هشتم، مهر 1313، اکتبر 1934، ص 23-29. [2]. همان، ص 33. [3]. همان، ص 33، 34 به اختصار. [4]. محمدبن محمود طوسي، عجايب المخلوقات، ص 626. [5]. عليبن عبدالواسع کاميلاهيجي، خواص الحيوان ، به کوشش ميرهاشم محدث، تهران، انتشارات سفير اردهال، 1393، ص 283. [6]. نجمالدين ابوالرجاء قمي، تاريخ الوزراء، ص 17، 56، 84. |
آخرین دیدگاهها