هوشمندیهای رفتاری حشرات (بخش ششم)
تاريخ خبر: یکشنبه 21 مهر 1398- 14 صفر 1441ـ 13 اکتبر 2019ـ شماره 27402
هوشمندي هاي رفتاري حشرات
بخش ششم ـ دكتر محمدحسن ابريشمى
|
نجمالدين ابوالرجاء قمي، در تاريخ الوزراء (تأليف 584) در شرح راه و روشهاي وزرا در رتق و فتق امور و نيز وصف خدمات خوب يا بد آنان، گفتار خود را، گاه بر سبيل مثال، با اشاره به خصلتي از «مورچه»، شيواتر کرده است. از باب نمونه، در ضمن شرح جهالت يکي از بستگان وزرا، اشارهاي به خصلتِ نيک آن شخص نيز دارد: اما اصلاحي در وي بود که «مور» را نيازردي. در جاي ديگر، اوصافي از وزيري با تدبير نقل کرده است و در وصف کساني که با تمامي وجود در خدمت وزير بودهاند، گفته است: چون «رکاب» در پاي او افتادهاند و چون «مور» کمر انقياد او بستهاند. [1] به نوشتة همو: «مورچه» را چون «پر» برآيد سبب هلاک بود. «مور» باشد که زاد ]توشة[عمر ذخيره سازد، «شير» از اين انديشه فراغي دارد. «مور» پاي برهنه از «خر» با نعل بهتر رود. [2]زکريا قزويني در قرن هفتم (602-682 هجري) در آثار البلاد، تعاريفي از ويژگيهاي فردي و همبستگيهاي جمعي اين حشره دارد: نَمل، مور بود، حيواني حريص … ، خانة «مور» چون خانه بوَد که در آن جا دهليز و صفحه؟صحنه؟ و غرفه و حجره بوَد. و «حبوب» را در غرفهها نهند تا آب بدان جا نرسد، و بعضي را خانه مشخصي سازد تا آب بدو نريزد چون سليم بماند «غله» آن جا کشد؛ و هيچ حيواني را قوَّتِ شَمِّ وي نبود، زيرا که اگر چيزي از دست بيفتد چرب و شيرين، موري به بوي گرد آيد و آن را به خانه برد و اگر چيزي بر نتوان داشت، ديگران را خبر کند تا بيايند و جملگي آن را بردارند و اگر يکي معاونت نيک نکنند بر او گرد آيند و او را هلاک گردانند. چون حَبّ را به خانه بَرَد، ترسد که برويد، آن را به دو نيم کند. و چون «باقلا» پوست باز کند نَشکُفَد…[3] محمدبن محمود زنگي بخاري، تأليف کتابي با عنوان بستان العقول في ترجمان المنقول را در سال 713 به پايان رسانده که ترجمه گونهاي آزاد از رسالة حيوان برگرفته از رسائل «اخوان الصفا» است. کتابي در معرفي و خواص و خصوصيات حيوانات و گفتارهايي از زبان برخي جانداران است. از جمله شرحي در تعريف مورچه (نمل) از قول شاه زنبوران عسل، به منظور آگاهي آدمي، نقل کرده است: ]سخنان امير نحل دربارة نمل / مورچه[: اگر اين آدمي از حال نمل بداند که در زمين چگونه قريه ميسازند و در وي منازل و خانهها را به چه شکل ترتيب ميدهند و دهليزها و غرفههاي با طبقهها را به چه وجه ميپردازند و خانهها را چگونه از حبوب و ذخاير به جهت قوت زمستان پر ميکنند و دانهها را بر غرفههاي منعطف چگونه پنهان ميکنند تا آب باران به وي نرسد و اگر نداوتي ]رطوبت: نمناکي[بدان رسد چگونه گندم را به دو نيم ميکنند و «جو» و «باقلا» و «عدس» را چگونه پوست بيرون ميکنند از بيم آنکه نبايد که نيش زند و بِدَمَد و در ايام و ليالي تابستان چگونه به خانه ساختن و ذخيره نهادن مشغول ميگردند، و در طلب قُوت چگونه روزي به طرف يسار و روزي به جانب يمين ميروند و در وقت رفتن و آمدن چگونه قافله ميشوند، و اگر يکي ازيشان به جانبي رود و چيزي يابد که از حمل آن عاجز بود چگونه از آن پارهاي ببرَد و بيارد. تا چون يکي ازيشان آن را در دهن او بيند، به طلب آن برود، و چگونه ديگران بر طريق او ميروند و در آوردن آن چيز يکديگر را معاونت ميکنند به جدّ و جهد و عناي تمام آن چيز را به منزل خويش ميکشند. و اگر يکي را ببينند که در کار کاهلي ميکند و از معاونت اصحاب تقاعد مينمايد جماعتي بر وي گرد آيند و او را بکشند و بر راه بيندازند تا عبرت ديگر شود. و اگر اين آدمي تفکر کند و به ديدة اعتبار در احوال ايشان نظر کند و بداند که ايشان را نيز علم و فهم و تمييز و معرفت و درايت و تدبير سياست است. همچنان که ايشان را، هرگز بدانچه ذکر کرد مفاخرت نکند.[4] [1]. نجمالدين ابوالرجاء قمي، تاريخ الوزراء، به کوشش محمدتقي دانشپژوه، تهران، مؤسسة مطالعات و تحقيقات فرهنگي 1363، ص 120، 247. |
آخرین دیدگاهها