سخنی چند در باب تاریخ کشاورزی ایران ((قسمت 1: جغرافیای کشت و زرع در ایران)

تاريخ خبر: چهارشنبه 30 بهمن 1398- 24 جمادی الثانی 1441ـ 19 فوریه 2020ـ شماره 27504 

سخني چند در باب تاريخ کشاورزي ايران -1

جغرافياي کشت و زرع در ايران
استاد محمد حسن ابريشمي
 

امروز بر نويسندگان تاريخ جهان و حتي بر همة کساني که اندک شناختي از پيشينة تمدن‌هاي باستان دارند، اين نکته بخوبي روشن شده است که ايرانيان در پيشبرد فرهنگ و مدنيّت جامعة بشري نقش بس والا و بااهميتي داشته‌اند؛ به طوري که تأثير بي‌چون و چراي آنان حتي در نوشته‌هاي تاريخ نگاران و نويسندگان غيرايراني ادوار باستان، که به هر حال اتباع حکومت‌هاي رقيب يا معاند آنان بودند، منعکس است، همين نوشته‌ها اساس تجزيه و تحليل‌هاي ايرانشناسان خارجي را تشکيل مي‌دهد تا در مورد ايرانيان باستان اظهارنظر کنند.
پس از ظهور دين اسلام نيز عنصر ايراني در جهت اعتلاي فرهنگ و دانش بشري کوشش‌ها و نوآوري‌هاي نمايان و ممتازي داشته است. در مآخذ اسلامي نيز آنجا که در مقولة تاريخ دورة جاهليت عرب بحث مي‌شود، با نوعي تمجيد و احترام از دينداري ايرانيان و پيشرفت‌هاي آنان در باب علوم و فنون از جمله کشاورزي و نجوم سخن به ميان مي‌آيد و آنجا که دورة اسلام مورد بحث قرار مي‌گيرد، از تلاش‌هاي بي‌شايبه و خالصانه و مؤثر ايرانيان در پايه‌ريزي و برپايي ارکان تمدن جوان و باعظمت اسلامي ياد مي‌شود.
در دوران‌هاي تاريخي ادوار باستان و بعد از اسلام در هر يک از مناطق محدودة مورد بحث متناسب با استعدادهاي اقليمي و شرايط آب‌وهوايي محصولات زراعي و درختان و ميوه‌هاي خاصي کشت و پرورش يافته و توسعه پيدا کرده است. روش‌هاي آبياري و بهره‌وري از منابع آبي سطح‌الارضي و زيرزميني مناسبي نيز در هر يک از مناطق اتخاذ شده و پيشرفت‌هاي جالبي در امور آبياري، سدبندي، حفر کاريز (قنات) و تقسيم آب به دست آمده است. در ساير امور فلاحت نيز روش‌هاي عملي متناسب با استعدادهاي بالقوة اراضي و منابع آب در مناطق مختلف انتخاب شده و همچنين ضوابطي براي اخذ ماليات و بهره وري از اراضي خالصة حکومت‌ها و نيز روابط بين مالک و زارع مشخص شده است.
محدوده جغرافيايي مورد بررسي
محدوده يا بستر جغرافيايي فرهنگ و مدنيت ايراني بخش عظيمي از دنياي باستان را به خود اختصاص مي‌دهد و بعداً نيز بخش‌هاي پهناوري از سرزمين‌هاي جهان اسلام را در بر مي‌گيرد. بنابراين، سرزمين ايران به مفهوم جغرافيايي و فرهنگي آن در ادوار گذشته بسيار پهناور بوده که در عصر قاجاريه بخش‌هاي عمدة آن تجزيه، و در مرزهاي سياسي کنوني محدود شده است. بر اين اساس، بررسي و پژوهش پيرامون رستني‌ها، مزروعات بومي و چگونگي پيدايي کشاورزي و رشته‌هاي مختلف و وابسته به آن در بستر جغرافيايي و فرهنگي و تمدني قديم آن، بايد در حيطة مطالعات تاريخ کشاورزي ايران قرار گيرد. در محدودة بستر جغرافيايي ياد شده عوارض طبيعي فراواني موجود است. کثرتي از کوه‌ها، کويرها، رودها، درياچه‌ها، جنگل‌ها، مراتع و مرغزارها، دشتها و جلگه‌هاي جهان در اين محدوده واقع شده که مآلاً موجد استعدادهاي اقليمي متنوعي شده است. به همين جهات هم محدوده فوق مستعد رويش بسياري از نباتات و پراکنش انواعي از موجودات و رستني‌ها و مزروعات بوده، و مبدأ اولية تعداد زيادي از درختان و ميوه‌ها و گل‌ها و گياهان و سبزي‌هاي اقاليم مختلفه (گرمسيري، سردسيري، مديترانه‌اي و غيره) بوده است.
محدودة جغرافيايي مورد بحث، در ادوار پيش از تاريخ، زيستگاه مردماني بوده که آثاري از تمدن آنها در برخي از نواحي به دست آمده است. بر اساس همين کشفيات، مورخان، باستان‌شناسان و دانشمندان دربارة چگونگي زيست و معيشت و نيز قوميت غيرآريايي آنان مطالبي نوشته‌اند. مطابق اين بررسي‌ها، پيش از مهاجرت آرياها، در حدود 3000 سال پيش از ميلاد، بوميان اين سرزمين به گروه نژادي ثابتي تعلق داشته و برزگر پيشه بوده‌اند. هرتسفلد با مطالعات و مشاهدات خود از آثار باستانشناسي پيش از تاريخ و بعد از مهاجرت آرياها به اين سرزمين با تجزيه و تحليلي دقيق و عالمانه به اين نتيجه مي‌رسد که شرايط فلات مرتفع ايران براي پيدايش کشاورزي اوليه به مراتب مناسب‌تر و مستعدتر از دشت‌هاي رسوبي سومر (بين‌النهرين / ميان رودان) است. کشاورزي بدوي در فلات ايران سابقة طولاني‌تر از بين‌النهرين دارد، و بوميان اين سرزمين نسبت به اقوام ساکن در دشت‌هاي بين‌النهرين به درجة بسيار بالاتري از تمدن رسيده‌ بودند. با مهاجرت شاخه‌اي از آرياها به محدودة جغرافيايي مورد بحث، نام خود را به اين سرزمين دادند که «آييرنه/ Air yana» يا «ايران» خوانده شد. در منابع اوستايي از بوميان اين سرزمين با نام «ديو» ياد مي‌شود. از مطالب مندرج در منابع پهلوي بر جاي مانده و سروده‌هاي فردوسي حکيم طوس و ديگر منابع تاريخي ايرانيان به زبان‌هاي فارسي و عربي مي‌توان استنباط کرد که بوميان اين سرزمين مردماني بسيار باهوش و باتمدني برتر از آرياهاي شبان‌پيشه بوده و چگونگي بهره‌وري از برخي پديده‌هاي طبيعي، چون استحصال ابريشم، انگبين و استخراج کاني‌ها و مباني کشت و کار را به آنان آموخته و برخي ابداعات چون خط و نگارش، ساخت گرمابه و رشتن و بافتن از آنهاست.
کشاورزان ايراني از اعصار بسيار دورِ تاريخ تا ظهور اسلام و حتي بعد از آن توفيق آن را داشته‌اند که گونه‌هاي زيادي از رستني‌هاي وحشي سرزمين خود را اهلي نموده و پرورش دهند، رستني‌هايي که برخي از آنها بدواً به اقوام و ملل باستاني و بعداً به همراه گونه‌هاي ديگري به مسلمانان معرفي گرديد. مسلمانان نيز نسبت به معرفي و شناساندن رستني‌هاي ايراني (به طور کلي، انواعي از گل‌ها و سبزي‌ها و ميوه ها و گياهان خوراکي، دارويي، عطري، رنگي، صمغي يا با ويژگي‌هاي ديگر) به اقوام و مليت‌هاي غيرمسلمان سهم عمده‌اي داشته‌اند.
در هر يک از بخش‌هاي محدودة جغرافيايي فرهنگ و مدنيت ايراني متناسب با استعدادهاي اقليمي و شرايط آب و هوايي محصولات زراعي و درختان و ميوه‌هاي خاصي کاشته شده و توسعه پيدا کرده است. روش‌هاي آبياري و بهره‌وري از منابع آبي سطح‌الارضي و زيرزميني مناسبي نيز در هر يک از بخش‌ها اتخاذ شده و پيشرفت‌هاي جالبي حاصل گرديده است. در ساير امور مربوط به کشاورزي نيز روش‌هاي عملي متناسب با استعدادهاي بالقوه انتخاب شده و عموماً گسترش و استمرار پيدا کرده است. اکنون بايد ديد اطلاعات مکتوب با مستندات موجود يا مسجل ما در باب فلاحت و تاريخ کشاورزي ايران تا چه حدود است. از جانب ديگر، ايرانشناسان و مورخان خارجي چه گام‌هايي در اين زمينه برداشته‌اند.
منابع تأليف تاريخ کشاورزي ايران؟
اطلاعات و معلومات در باب زراعت و تاريخ کشاورزي ايران و مقولات مربوط به آن بسيار پراکنده و در ضمن متنوع و مختصر است. به طوري که حتي تقسيم‌بندي آنها خالي از اشکال نيست. اطلاعات و معلومات ادوار باستان در اين باب اعم از منابع مکتوب ـ که تعدادشان بسيار معدود و انگشت‌شمار است ـ و آثار و کشفيات باستان‌شناسي ناچيز است. بقاياي سدها و شبکه‌هاي آبياري ادوار باستان و نيز قنات‌هاي آن روزگار که بر جاي مانده بر اين معلومات مي‌افزايد. اندک مطالبي که در منابع قبل از اسلام يا ادوار باستاني آمده عموماً مشتمل بر اشاره‌هايي به برخي از مقولات کشاورزي يا رستني‌هاي ايران است. مثلاً در بعضي از منابع، معدودي از محصولات زراعي يا درختان و ميوه‌هاي ايران نام برده مي‌شود، يا هرودوت از چگونگي بهره‌وري آب جيحون توسط ايرانيان ـ که با بستن سدّ بر روي شاخه‌هاي اين رود انجام گرفته ـ در زراعت خبر داده است و هم او (هرودوت) جريان چگونگي زراعت گندم توسط ايرانيان را و به کاربردن کود حيواني را به منظور تقويت زمين کشاورزي ـ که براي پادشاه حبشه تعريف شده ـ نقل کرده است. اطلاعات مختصر ديگري نيز از سوي گزنفون و استرابون و پليني و آريان و غيره در اين باب ثبت شده، معلومات مختصري هم در اين مورد در منابع چيني (عمدتاً مربوط به دوره ساسانيان) منعکس شده است.
در منابع ايراني عهد باستان ـ آنچه که تا به امروز بر جاي مانده يا ترجمة به زبان‌هاي اروپايي و عربي و فارسي آنها به ما رسيده ـ اطلاعات و معلوماتي پراکنده و مختصر در باب محصولات زراعي و رستني‌هاي ايران به چشم مي‌خورد. فهرست نسبتاً مفصلي از نباتات مزروع و درختان و ميوه‌ها و گل‌ها، و همچنين از رستني‌هاي متنوع خوراکي و دارويي و صنعتي (عطري و رنگي و صمغي و غيره) ايران عصر ساساني در بندهش مندرج است. در يک متن پهلوي ـ که ترجمة عربي مشابهي از آن توسط ثعالبي نيشابوري (وفات 429) صورت گرفته و مشتمل بر گفتگويي بين شاه (قباد) و غلامش (ريذک) است ـ طرفه‌هايي از ميوه‌ها و گل‌ها و پديده‌هاي فلاحتي و غير آن ذکر شده است.
علاوه بر اين در متون کهن ايراني يا ترجمة آنها مانند خداينامک، سندبادنامه، نامة تنسر، کليله و دمنه، ويس‌و‌رامين و غيره اطلاعات و اشاره‌هايي در اين مقولات دارد. افزون بر اينها مورخان و نويسندگان اسلامي ادوار گذشته آنجا که به تاريخ ايرانِ پيش از اسلام مي‌پردازند، گفتگوهايي مفيد درباب تاريخ کشاورزي ايران و مقولات مربوط به آن ارائه مي‌دهند؛ برخي از آنها، چون حمزة اصفهاني، نيز متذکر شده‌اند که کتب بسياري به زبان پارسي باستان تا حملة اسکندر به ايران موجود بوده، و اسکندر دستور داده است که کتب فلسفه و نجوم و پزشکي و کشاورزي به يوناني ترجمه گردد و باقي کتاب‌ها را بسوزانند. ابن خلدون نيز به انتقال علوم ايراني به يونان که به دستور اسکندر انجام گرفته اشاره نموده و معتقد به از ميان رفتن منابع ايراني عهد باستان در ادوار بعدي است. ابن خلدون تأسف خويش را از اين بابت پنهان نکرده است.
در مآخذ و منابع بسيار عديدة ايراني و اسلامي، عمدتاً به فارسي و عربي، با تمجيد از خصلت‌ها و مخصوصاً از توجه خاص ايرانيان در اعصار گذشته به امور زراعت و باغداري و مقولات مختلفي درباب فلاحت و دامداري سخن به ميان مي‌آيد. همچنين به حرمتي که ايرانيان براي کاشت درختان سايه‌دار و بارور، ايجاد باغ و بستان، آب و آبياري، احداث قنات و سد و کانال و غيره قايلند اشاره مي‌شود. در اين مآخذ از توفيق ايرانيان در اهلي کردن و پرورش ميوه‌ها و اسپرغم‌ها، و نيز تربيت و پرورش اسب و شتر، و دستيابي آنها به ابداع صنعت نوغانداري و پرورش کرم ابريشم، و همچنين به چگونگي استحصال انگبين و گزانگبين و ترنجبين، سقِّز و انغوزه و کتيرا و انواع عصاره‌ها و صمغ‌هاي گوناگون نباتي، سخن رفته است.

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *