زندگینامه دکتر محمدحسن ابریشمی

زندگی‌نامه

 

استاد  محمّدحسن ابریشمی

پژوهشگر در باب تاریخ کشاورزی ایران

 

تدوین از: پرویز غفوری

اسفند 1399

***

 

پیوست‌ها

یادداشت‌هایی درباره کتاب:

زعفران از دیرباز تا امروز

 

ایرج افشار، دکتر ویلم فلور، پرفسورفضل‌الله رضا

 

***

 

معرفی کوتاه از کتاب:

 

رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی در تاریخ طبری

یادداشتی بر چاپ دوم؛ نگارش‌هایی از اساتید:

دکتر احمد مهدوی دامغانی و پرفسور ویلم فلور

 

 

 

شنبه 9 دی 1402

 

تهران ـ نشر کسری

66963331

 

 

 

 

 

 

 

 

به‌نام خدا، خردداد و گردان سپهر آفرید

زندگی‌نامه

مرورِ خاطرات و زندگی‌نامه استاد محمدحسن ابریشمی را از سال 1318 آغاز می‌کنیم.[1] یعنی زمانی که در تربت حیدریه متولد شد. جالب است که نام خانوادگی این پژوهشگر، در باب مباحث تاریخ کشاورزی ایران هم به نوعی با امور فلاحتی ارتباط دارد که در این باره چنین می‌گوید: «نام‌خانوادگی من از این جهت «ابریشمی» است که نیای بزرگم (حاج ملا احمد شَعرباف یزدی؛ «شَعرباف: بافندة پارچة ابریشمی ممتاز» ) در عهد ناصرالدین شاه از یزد به تربت حیدریه مهاجرت کرده و با فرزندانش (حاج‌ملا‌رجبعلی و حاج‌ملا غلامحسین) به اشاعه علم و پیشة کشاورزی و نوغانداری مشغول شده‌اند؛ پدرم (حاج‌علی‌اکبر پیله‌کش) متولد 1269 در تربت حیدریه شیوة پدر (حاج‌غلامحسین) را دنبال کرد و به کسب علم و کار کشاورزی و تولید ابریشم پرداخت، و با تأسیس ادارة سجل احوال در سال 1307 نام‌خانوادگی «ابریشمی» گرفت، و در اردیبهشت 1322 درگذشت، روانش شاد باد».

استاد ابریشمی، در ادامه به چند کتاب خطی و چاپ سنگی بر جای مانده از پدر و اجداد خود که برخی به خط نسخ خوشِ خود آنان است اشاره می‌کند و از چگونگی عشق و علاقه‌اش به خرید و خواندن کتاب می‌گوید: «در پنج سالگی به مکتب آتو (مرحومه بی‌بی طاووس علوی طباطبائی)،[2] رفتم و با خواندن قرآن و صد کلمه آشنا شدم، از مکتب که می‌آمدم کتاب‌های مرحوم پدرم را ورق می‌زدم، هزار و یکشب را می‌خواندم. مادرم (حاجیه بانو فاطمه دوستی، وفات 19/9/1380) شب‌ها برای من و دو برادرم (حاج‌محمدعلی ابریشمی، وفات 14/8/1365، و حاج حسین ابریشمی) داستان‌های گلستان، کلیله و دمنه و فرائد الادب را می‌خواند و قصه‌های شیرین می‌گفت.

به دبستان می‌رفتم، دورة ابتدایی را در دبستان‌های رضائیه، قطب و گل به پایان بردم؛ اما عشق به کتاب و مطالعه را در من یکی از معلمان دوران ابتدایی دو چندان کرد، موضوع آن از شیرین‌ترین خاطرات کودکی من است از این قرار که: از درس انشا همواره نمرة عالی می‌گرفتم روزی که انشای خود را در کلاس درس می‌خواندم، جمله‌ای طولانی شد، آموزگار گفت: این سطر را از نو بخوان. جمله‌ای که مجدد خواندم قدری با جملة قرائت‌شده تفاوت داشت، آموزگار بالای سرم آمد، دفتر انشایم را بستم. از دستم گرفت و نگاه کرد، دید ذیل موضوع انشا نانوشته است. با حیرت پرسید: این انشا را از حفظ خواندی؟ چند تن از همکلاسان همهمه‌کنان گفتند: «ابریشمی هیچ‌وقت انشا نمی‌نویسد، همیشه از بر می‌خواند». به گریه افتادم، معلم جثه کوچک مرا در آغوش گرفت، دستی بر سر و چشمان اشک‌بارم کشید، و گفت: «آفرین»، در چشمانش عواطف صمیمانه‌اش را دیدم، و اشک شادیم جای‌گزین گریه ناشی از ترس بی‌آبرویی شد.

آن آموزگار فرهیختة مهربان، روانشاد غلامرضا عظیمیِ‌قندشتنی بود، که روز بعد چند کتاب کوچک به من اهدا کرد،[3] زان پس به خرید کتاب و مطالعة مرتب عادت کردم. تا آنکه وارد دبیرستان شدم، در سال 1334 به همراه یکی از دوستانِ همکلاسی (آقای دکتر فریدون افتخاری، متخصص جراحی، مقیم لندن) با اجازه رئیس دبیرستان قطب (روانشاد دکتر علی عبدالحمیدی) و رئیس فرهنگ (مرحوم محمد رئیسی) در یکی از اتاق‌های دبیرستان کتابخانه‌ای دایر کردم و هر کتاب را شبی ده‌شاهی (نیم‌ریال) کرایه می‌دادم، ضمن آنکه اول شاگرد بودم و به اردوی بهترین دانش‌آموزان خراسان در وکیل‌آباد مشهد اعزام شدم. ناگفته نماند که طی تحصیل در دبیرستان، دبیران رشته‌های مختلف علوم و ادبیات مشوق مخلص در کتاب و مطالعه بودند، بدان سان که وقتی در سال 1339 دیپلم گرفتم در حدود 2000 جلد کتاب داشتم که خیلی از آنها را خوانده بودم.[4]

در ابتدا هدف ابریشمی جوان تحصیل در رشتة طب بود ولی بعد از مدت کوتاهی سرنوشت او به گونه‌ دیگری رقم خورد که در شرح رویدادهای پس از آن نوشته است: در سال 1340 در رشتة پزشکی دانشگاه تهران شرکت کردم و قبول نشدم. بعد در رشتة پزشکی دانشگاه ملی ثبت‌نام کردم در پایان ترم اول به دلیل هزینه شهریه که هر ترم 5000 تومان بود به ناچار ترک تحصیل کردم و پس از آن در یک کتاب‌فروشی مشغول کار شدم. در سال 1341 بانک کشاورزی استخدام می‌کرد، کنکور آن را دانشگاه ملی انجام داد، به همراه یکصد نفر قبول شدم. دوره بانکداری دانشگاه ملی را گذراندیم، اولین دوره بود که بانک کشاورزی در دانشگاه دوره آموزشی گذاشت. شادروان نظام‌وفا (شاعر و نویسنده مشهور) استاد آیین نگارش ما بود. روزی قطعه‌ای از کتاب آئینه دل ایشان را از حفظ خواندم، خیلی خوشش آمد، تشویقم کرد.

پس از گذراندن دورة بانکداری دانشگاه و کارآموزی در ادارات مرکزی بانک کشاورزی، به تربت‌جام منتقل شدم. در آن موقع خطم خوب نبود (به اصطلاح بدخط بودم)، تحویلدار شعبه (آقای رجبعلی دوستخواه احمدی) خوشنویس ماهری بود. از وی خواستم روزانه چند سند بانکی را به خط خوش بنویسد تا من از روی آن وارد دفاتر وام‌ها کنم. شش ماه بعد خط من از آقای دوستخواه بهتر شد. مرحوم حسن خلیلی مدیر کل بانک کشاورزی خراسان برای بازدید شعبه تربت جام آمد، از دیدن دفاتر وام‌ها با خط زیبا حیرت کرد، از من تقدیر به عمل آورد، آن مرحوم به خانه‌ام آمد و با دیدن کتاب‌ها و یادداشت‌هایم، تقاضای انتقال مرا به تهران از مدیرعامل بانک (مرحوم مهندس رضا صدقیانی) خواستار شد. استاد ابریشمی در ادامه گفت: اولین مقالات خود را تحت عنوان «شعرا و فضلای تربت جام» نوشتم که در روزنامه آفتاب شرق در مشهد به چاپ می‌رسید. کار شعبه تربت جام بسیار سنگین بود (چون از جانب دولت، پس از انجام اصلاحات ارضی، وصول اقساط 15 ساله زارعین صاحب زمین شده و نیز دستور پرداخت مالکان آنها باید توسط بانک کشاورزی انجام می‌گرفت، و تعداد اسناد بسیار زیاد بود) از صبح زود تا شام به کار بانک مشغول بودم و ساعات فراغت روز و مخصوصاً شب‌ها تا نزدیک سحر مطالعه می‌کردم. بنابر اقتضا و طبیعت شغلی به همه روستاهای گسترة پهناور تربت‌جام و بخش‌های آن می‌رفتم، از شیوة کشاورزی سنتی، آداب و رسوم، در نشست و برخاست‌های با روستاییان چیزهای زیادی یاد گرفتم و لذت می‌بردم. یادداشت‌هایی نیز از وضعیت اقلیمی مناطق، محصولات کشاورزی، و همچنین گویش‌ها و باورهای عامه تهیه می‌کردم.

در سال 1343 به بجنورد منتقل شدم. طی دو سال از روستاهای مختلف این شهرستان و بخش‌های وسیع آن، ضمن مأموریت، دیدار می‌کردم، از رستنی‌ها و پوشش گیاهی بسیار متنوع، وضعیت اقلیمی، کشت و کار و هر آنچه مربوط به کشاورزی و باغبانی و آب و آبیاری و طبیعت بود اطلاعات زیادی به دست می‌آوردم و یادداشت برمی‌داشتم. در سال 1346 ازدواج کردم، و مدت کوتاهی به زادگاهم تربت حیدریه منتقل شدم. این شهرستان (در دهه 1340) به لحاظ تنوع اقلیمی و حاصلخیزی خاک، استعداد کشت و پرورش انواع مختلف محصولات کشاورزی و میوه‌های نیمه‌گرمسیری، سردسیری و معتدل را دارد. تصور می‌کردم اطلاعاتم درباره نواحی گستردة این شهرستان زیاد است، اما با سفرهای دور و دراز (اغلب با همکار همدیاریم حاج‌علی‌اصغر ‌الله‌بیگی) در بخش‌ها و روستاهای عرصة پهناور شهرستان تربت حیدریه (که شهرها و شهرستان‌های بایگ، خواف، رشخوار، زاوه، جلگة رُخ و کدکن، محولات را در عرصة جغرافیایی و سیاسی خود داشت) متوجه استعدادهای مختلف طبیعی، اقلیمی و کشاورزی بسیار ممتاز این منطقه شدم، و یادداشت‌هایی تهیه کردم.

در سال 1347 بنابر ترغیب و معاضدت دانشمندان گرانقدر همدیاریم شادروانان حسینعلی راشد (وفات، 7 آبان 1359) و محمود شهابی (وفات، مرداد 1365) به تهران آمدم، کارم در اداره بررسی‌های اقتصادی بانک کشاورزی، بررسی‌های آماری، و مطالعه کارها و اطلاعات کشاورزی، اقتصادی و تهیه گزارش در زمینه این گونه مباحث و موضوعات بود. در این اداره، پس از انجام وظایف کاری، ساعات زیادی را به مطالعة متون کهن فارسی، با موضوعات فرهنگ و فلاحت، طب و داروشناسی و دایرة المعارفی و همچنین منابع جدید در زمینه گیاه‌شناسی، زراعت و باغبانی، آب و آبیاری می‌پرداختیم. بعداً به ادارة آموزش منتقل شدم که فرصت‌های بیشتری برای مطالعه و کسب فیض از محضر اساتید و همکاران فرهیخته نصیبم شد.

استاد ابریشمی، علاوه بر مطالعه و تحقیق، به خطاطی و خوشنویسی علاقمند است و البته در زمینه طراحی و گرافیک نیز تبحر دارد: «در همان زمان خطاطی و خوشنویسی را نزد شادروانان حسین میرخانی و ابراهیم بوذری یاد گرفتم، با استاد گرانقدر شادروان محمدرضا شجریان (وفات 17 مهر 1399)، و نیز دوست همدیاری گرامی شادروان علی عریانی (وفات 4/8/1386)، اساتید خطاط مشترکی داشتیم. علاوه بر این گرافیست زبردستی بودم و نمودارهای مجله بانک را تهیه می‌کردم.

در سال 1348، دوست و همکار بسیار صمیمی‌ام روانشاد محمد فرزین‌معتمد (وفات 11/12/1379) طی اقدامی شگفت، بی‌اطلاع من، از پرونده کارگزینی‌ام عکس و رونوشت شناسنامه و مدرک تحصیلیم را برداشته و نام مرا به عنوان داوطلب در کنکور دانشگاه ملی ثبت‌نام کرده بود. روز جمعه، صبح زود که خواب بودم آقای فرزین آمد و بیدارم کرد. کارت شرکت در کنکور را نشانم داد و گفت: ساعت 9 امتحان شروع می‌شود، آماده باش با هم می‌رویم. دنبالم آمد و رفتیم به دانشگاه ملی (شهید بهشتی کنونی) و در امتحان کنکور رشته‌های علوم انسانی شرکت کردم. با وجود عدم آمادگی بین 3700 نفر شرکت‌کننده رتبة یازدهم را کسب کردم. کلاس‌ها از ساعت 5 بعدازظهر تا 11 شب بود. سال اول رشته روانشناسی خواندم. کتاب‌های زیادی در این رشته مطالعه کردم، در پی آن احساس کردم که گرفتار بیماری اسکیزوفرنی هستم. رفتم پیش استاد (دکتر سیروس عظیمی)، و گفتم مطالعه کتاب‌های روانشناسی در من ایجاد توهم کرده است؛ آن رشته را رها کرده، مدتی به کلاس‌های جامعه‌شناسی و چندگاهی تاریخ رفتم و سرانجام با راهنمایی استاد (دکتر ایرانپور جزنی) در رشته جغرافیا تحصیل را ادامه دادم. جمعاً بیش از 220 واحد درسی را طی حدود شش سال گذراندم.

کار بانک کشاورزی سنگین بود، درس‌ها مشکل و با وجود این مرتباً از نظر شغلی تقدیر می‌شدم، در‌س‌هایم خوب بود، عنوان رساله لیسانسم «زعفران، طلای سرخ کرانه‌های کویر» زیر نظر استاد تاریخ (دکتر رضا شعبانی) در 100 صفحه تألیف کردم که بسیار مورد توجه قرار گرفت؛ چون مستند به 78 منبع مختلف بود، و از جمله کلمة «زعفران» را معرب «زاپران» فارسی دانسته است که خاصیت سقط جنینی زعفران را در ماهیت لفظی خود (زا + پران) دارد. افزون بر این گزارش نتایج حاصله از مطالعات و بررسی‌های کشت سوخ (پیاز) زعفران در تهران (در کَرتِ کوچکی در بانک کشاورزی واقع در ضلع جنوبی خیابان سپه) به مدت شش سال در آن آمده بود. بعد از مدتی یادداشت‌هایی راجع به پیشینة کشاورزی در ایران نوشتم و قصدم این بود که دربارة تاریخ کشاورزی ایران مطلبی بنگارم چون در این زمینه چنین کتابی وجود ندارد که جوابگوی به حق پیشینة بسیار کهن کشاورزی ایران باشد. به علاوه در زمینه محصولات و فراورده‌های مختلفی چون پسته، زعفران، زیره، خرما، عناب، ابریشم، سقز و … نیز مطالعات و یادداشت‌های تحقیقات زیادی در امور مختلف کشاورزی و باغبانی، آب و آبیاری و پیشینة تاریخی آنها داشتم.

استاد، سپس به نقل یکی از خاطرات تلخ و شیرین زندگیش می‌پردازد و اینکه به خاطر خرید مسکن مجبور شد تا تمام کتاب‌هایش را بفروشد: «وقتی دیپلم گرفتم حدود 2000 جلد کتاب داشتم و به تدریج آن را تا 5000 افزایش دادم. در سال 1353 بانک کشاورزی به من وام مسکن (به مبلغ 103 هزار تومان) داد که برای تهیه مسکن این مبلغ کفایت خرید خانه را نمی‌کرد، همه کتاب‌هایم را به تالار کتاب به مبلغ بیست هزار تومان فروختم و مدت‌‌ها در تنهایی گریه می‌کردم. به عنوان کارشناس به اداره سازمان و روش‌ها منتقل شدم، در سال 1355 دولت، بانک کشاورزی را موظف کرده بود که با اعطای وام‌هایی در استان سیستان و بلوچستان زمینه‌های عمران و آبادی منطقه را فراهم کند. به پیشنهاد آقای ضیاء‌نژاد هاشمی (رئیس اداره سازمان و روش‌ها) حکم مأموریتی برای اینجانب و آقای علی سرشکی (از کارشناسان ادارة سازمان و روش‌ها) به امضای مرحوم حسن امامی مدیرعامل بانک کشاورزی صادر شد، مبنی بر آنکه زمینه‌های سرمایه‌گذاری در استان سیستان و بلوچستان مورد بررسی قرار گیرد، و همچنین به منظور شناخت استعدادها و امکانات مختلف استان گزارش کاملی تهیه شود.

به این منظور نزدیک سه ماه، در گرما گرم تابستان تمامی روستاها و بخش‌های استان را مورد مطالعه و بررسی قرار دادیم. آقای سرشکی سی‌صفحه درباره سازمان و تشکیلات بانک و اعزام اکیپ‌های سیار به منطقه تهیه کرد، و اینجانب طی گزارش 250 صفحه‌ای درباره استعدادهای طبیعی، شرایط اقلیمی و آب و هوای، کشاورزی، اقتصادی و اجتماعی سیستان و بلوچستان، پیشنهادهای سازندة عملی، مخصوصاً در زمینة سرمایه‌گذاری‌ها ارائه دادم که مورد توجه قرار گرفت و پاداش محرمانه‌ای به من دادند. با این پول به سرعت شروع به خرید کتاب‌های از دست رفته و دیگر متون مورد مطالعه‌ام کردم.

وی افزود: در سال 1359 گزارشی با عنوان « انقلاب آموزشی، تبدیل بسیاری از مدارک تحصیلی به جواز تولید» در 78 صفحه تهیه کردم و نسخه‌هایی از آن را برای مقامات جمهوری اسلامی فرستادم، که از جانب شادروان دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی (رئیس قوه قضاییه) و آقایان دکتر علی شریعتمداری (عضو شورای انقلاب فرهنگی) و دکتر عباسعلی زالی (قائم مقام وزیر کشاورزی) و برخی دیگر اعلام وصول و از زحمات اینجانب قدردانی شد. در سال 1362 کتاب زعفران طلای سرخ حاشیه کویر را در 308 صفحه نوشتم که از حمایت‌های معنوی و تشویق‌های آقایان سیدمحمد سلامتی و سیدعبدالله قرشی (وزیر کشاورزی وقت و مشاور ایشان) برخوردار بودم، و نسخی محدود از آن در وزارت کشاورزی تکثیر شد.

در سال 1363 تألیف کتاب شناخت زعفران ایران را به انجام رساندم، که دانشمندان ایرانی، شادروانان سیدمحمدعلی جمال‌زاده (وفات 17 آبان 1376، ژنو) و ایرج افشار (وفات 18 اسفند 1389 تهران) مرحمت کرده تقریظ‌هایی شوق‌انگیز بر آن نوشتند؛ از جمله به نوشتة استاد جمال‌زاده: «کتاب شناخت زعفران ایران، هر کس را متعجب و متحیر خواهد ساخت، چون موضوع کتاب بسیار آموزنده و بی‌نظیر است…» (ژنو 24 بهمن 1364)، و به نوشتة استاد ایرج افشار: «خوشبختانه مؤلف این کتاب توانسته است براساس مدارک متعدد مقام زعفران، گیاه پیازی کوچک و کم‌زندگانی، را در کشاورزی و بازرگانی و پزشکی نشان دهد، و از نظر فرهنگی و مدنی بسیاری از اطلاعاتی را که جای جای در مآخذ تاریخی و جغرافیایی قدیم آمده گرد آورد و ما را از نکته‌های دلپسند برخوردار سازد…» (ایرج افشار، 6 بهمن 1363). این کتاب در سال 1366 (یک سال پس از بازنشستگی) توسط انتشارات توس در 320 صفحه منتشر شد. سه سال بعد، نویسندگان کتاب مروری بر تحقیقات و مطالعات انجام شده در مورد زعفران (تا سال 1369) به معرفی مقالات با موضوع زعفران پرداخته، و با تأکید یاد‌آور شده‌اند: «اولین منبعی که اختصاصاً در مورد این گیاه نوشته شده تحت عنوان شناخت زعفران ایران، نوشته محمدحسن ابریشمی است».[5] در آبان 1367 کتاب پژوهشی پیرامون دوازده قرن زعفران در شعر فارسی، تألیف اینجانب توسط سازمان پژوهش‌های علمی و صنعتی ایران (مرکز خراسان) در مشهد تکثیر و در همایش زعفران توزیع شد.

در فاصلة سال‌های 1363 تا 1365 که بازنشسته شدم، در اداره آمار و بررسی‌های اقتصادی بانک که ریاست آن را شادروان سید عنایت‌الله قطب عهده‌دار بود، پیش‌نویس کتاب شناخت تاریخی پسته ایران را در 876 صفحه آماده کردم، به این منظور همه مناطق پسته‌خیز گذشته و کنونی ایران را زیرپا گذاشته و، با استفاده از صدها مأخذ، مناطق مستعد پسته کاری در ادوار کهن را معرفی کردم. از جانب مدیر عامل وقت بانک کشاورزی (آقای مهندس سیدعلی میلانی) مورد تقدیر قرار گرفتم؛ در پی آن بیست نسخه تکثیر شده کتاب پستة ایران برای اظهارنظر استادان و کارشناسان این رشته و برخی دانشمندان فرستاده شد، که اغلب آنان با تمجید فراوان خواستار چاپ آن شدند. مخصوصاً شادروان استاد سیدمحمدعلی جمال‌زاده طی شرحی مبسوط، در هشت صفحة بزرگ، کار پژوهش اینجانب در مورد پسته را بسیار تعریف کرده و سنگ تمام گذاشته بودند. بخشی از نامه ایشان در کیهان فرهنگی شماره 9 آذر 1366 (ص 41 و 42) چاپ شده و در مقدمه کتاب پسته ایران نیز به آن اشاره شده است.

استاد جمال‌زاده در پاسخ به نامه اینجانب از جمله نوشته‌اند: «ژنو، 2 آذر 1364 … مرقوم داشته‌اید که مردی 46 ساله هستید و 45 کیلو وزن دارید، این خود دقت جنابعالی را در کار می‌رساند، و مستحق تبریک و تمجید مخصوص است. به خصوص که اتفاقاً وزن من هم در این سن و سال که اندکی بیش از دو برابر سن شماست 43 کیلوگرم شده و 93 سال سن دارم» این کتاب با عنوان «پسته ایران، شناخت تاریخی» در سال 1373 توسط مرکز نشر دانشگاهی منتشر، و برندة جایزة کتاب گزیده سال شد و چهار هزار نسخه آن به سرعت به فروش رسید. استاد گرانقدر، مرحوم دکتر عبدالحسین زرین‌کوب (وفات 24 شهریور 1378) طی شرحی با عنوان «تقریظ» از جمله نوشته‌اند: «تحقیقی که همت و پشتکار و دقت و کنجکاوی آقای محمدحسن ابریشمی آن را به صورت کتابی در باب پسته و مسائل مربوط به آن سامان داده، کاری راهگشا، پیشاهنگ، و در نوع خود بی‌سابقه است. سالهاست که من کارِ این پژوهندة خود آموخته و کنجکاو و فروتن را با نظر تحسین و علاقه دنبال کرده‌ام و همت تزلزل‌ناپذیر و حوصلة بی‌ملال وی را، در راه تحقیق پایندانِ صحت و دقت کارهای وی ـ در حد وسایل و امکانات بیش و کم محدودی که در دسترس داشته‌ است ـ یافته‌ام …».

نکته جالب و بااهمیت آن که، در کتاب پستة ایران شناخت تاریخی، با نقل این بیت رودکی: منم خُو کرده با بوسش، چنان چون «باز» بر «مَستَه» / چنان بانگ آرم از «بوسش»، چنان چون بشکنی «پسته»؛ و در توضیح آن از جمله نوشته است: آیا احتمال دارد که الفاظ «بوسه» و «پسته» در ریشه و اصل مأخوذ از صدای دو لب (بوس)، و صدای شکستن دو لب «پسته» باشد؟ چرا که این دو صدا، تلفظ کلمات «بوسه» و «پسته» را تداعی می‌کند.[6] شش سال بعد (در سال 1379)، در مقالة «پسته» مندرج در دانشنامة جهان اسلام، مجدداً همان احتمال را که واژة فارسی «پسته» یک «آوانام» یا «کلمة صوتی: onomatopoeia» باید باشد مطرح کرده است.[7] بعدها، طی یک ساعت گفتگوی زنده، در باب تاریخ کشاورزی، از شبکة 4 سیمای جمهوری اسلامی ایران، در تاریخ 25/7/1390 با شکستن پستة محصول جنگل‌های ناحیة سرخس، بینندگان شاهد صدای با تلفظ «پیستک» آن، و نیز با بوسیدن کف دست خود، آوایی با تلفظ «بوس» را شنیدند و دیدند؛[8] و سرانجام در مقاله‌ای با عنوان: واژة «پسته» و منشأ آن، با ارائه مستنداتی «آوانام» بودن واژة پارسی «پیستک» و «پیسته» و «پسته» را ثابت کرده است.[9]

آقای دکتر عیسی کلانتری، وزیر کشاورزی وقت، در سال 1375 ضمن تشکر و تمجید از زحمات و پشتکار ابریشمی نوشته است: «جایگاه کتاب پسته ایران در میان کتاب‌های علمی، تخصصی کشورمان خالی بود». دکتر ارهارد کروگر، استاد دانشگاه مونیخ، ضمن شرح عالمانه به تمجید از کارهای پژوهشی ابریشمی پرداخته و از جمله نوشته است: «در بین کتاب‌های فارسی کتابخانه ما البته منوگرافی موسوم به پسته نامه اثر مؤلف لایق و معتبر آقای محمدحسن ابریشمی که در سال 1371 منتشر شده است موجود است. می‌بینیم که آقای ابریشمی با تلاشی پیگیر، با بسط و گسترش مضمون تحقیقات خود را ادامه داده که نتیجه آن کتاب ارزشمند پسته ایران است. در قسمت اول این اثر بُعد تاریخی محصول بررسی شده و در قسمت دوم کتاب، که صفحات زیادی را به خود اختصاص داده، کشت و زرع پسته و مسائل اقتصادی آن در ایران و جهان امروز مطرح شده است. البته یاد‌آور می‌شویم که انستیتو دانشگاهی ما آقای ابریشمی را از اعضای برجسته جمعیت محققین جهانی به شمار می‌آورد. از این گذشته دانشگاه ما نهایت تشکر را از مرکز نشر دانشگاهی ایران برای چاپ اول این کتاب به عمل می‌آورد.»

جمعی از بزرگان و دانشمندان، با مطالعة تألیفات و آثار این هیچمدان، تقریظاتی در معرفی آنها نوشته‌اند. برخی از این تقریظات تشویق‌آمیز، از جمله نوشته‌های شادروانان سیدمحمدعلی جمال‌زاده، دکتر مهرداد بهار، دکتر عبدالحسین زرین‌کوب، ایرج افشار ، و پرفسور فضل‌الله رضا؛ و آنان که عمرشان دراز باد: خانم دکتر درة میرحیدر، دکتر ژاله آموزگار و جنابان دکتر احمد مهدوی دامغانی، دکتر ارهارد کروگر (استاد دانشگاه مونیخ)، پرفسور ویلم فلور (ایران‌شناس هلندی مقیم امریکا)، سیدعبدالله انوار، دکتر حسن ابراهیم‌زاده، دکتر علیرضا طلایی، استاد علی‌محمد بخشوده، دکتر محمدرضا راشدمحصل، دکتر محمدتقی راشدمحصل، دکتر محمدحسن راشدمحصل، دکتر سیداحمد امامی، دکتر محمدجعفر یاحقی. در مقدمة آثار به چاپ رسیده است. افزون بر این، جمعی از اساتید و صاحبنظران و کارشناسان فرهیختة رشته‌های مختلف علوم و ادبیات، تاریخ و فرهنگ، کشاورزی و باغبانی از جمله: شادروانان دکتر قمر آریان، حاج غلامرضا و حاج علی آگاه، کریم اصفهانیان، دکتر هوشنگ اعلم، دکتر محمود بروجردی، رسول دریاکشت، عبدالمحمد روحبخشان، محمدتقی ساکت، دکتر منوچهر ستوده، مهندس سیدمصطفی شاه‌علایی، مهندس هوشنگ فرزاد، محمد قهرمان، دکتر درویش کسرایی، دکتر سیدحسن مرتضوی، دکتر سیدمصطفی مهاجرانی و حاج محمدعلی ابریشمی (برادرم) و حاج سید محمد محمودیان (همسر خواهرم)؛
و همچنین آقایان: استاد احمد سمیعی گیلانی، دکتر محمود مهدوی دامغانی،
دکتر محمدحسین پاپلی یزدی، دکتر سیروس پرهام، دکتر ناصر تکمیل همایون، محمود ثباتی، مهندس عباس کریمی، رئوف معیر، علی‌اکبر علی‌اکبری بایگی، سیدمحمد سلامتی، سیدعبدالله قرشی، مهندس سیدمصطفی میرسلیم، دکتر سیدحسین میرمجلسی، دکتر محمد ابریشمی محمدرضا خسروی، سیدکاظم خطیبی، حجت‌الاسلام حاج سید محمود دعایی، دکتر جلال رسول‌اف، جلال رفیع، مهندس منصور سیفی، علی صادقی، مهندس محمدعلی طهماسبی، مهندس ناصر غفرانی، دکتر مرتضی کاخی، دکتر مرتضی کُتُبی، مهندس منوچهر کریم‌زاده، و همچنین حاج حسین آقای ابریشمی (برادرم) و حاجیه بانو عالیه ابریشمی (خواهرزاده‌ام به منزله خواهرم)، و خیلی دیگر از فرزانگان، که اسامی آنها را در پیش‌گفتار آثار خود، از جمله پسته و زعفران آورده است[10]، دربارة آثار این هیچمدان در جراید مطالبی نوشته یا در همایش‌ها سخن گفته‌اند. از باب نمونه، آقای مهندس محمدعلی طهماسبی (معاون وزارت جهاد کشاورزی)، با امعان نظر در آثار این هیچمدان یادآور شده است: «در همة مناطق زعفران‌خیز قدیم و نیز پسته کاری کهن که ابریشمی در تألیفات خود معرفی کرده، کشت و کار مجدد انجام گرفته که نتایج آن توفیق‌آمیز است».

ابریشمی می‌گوید: در سال 1365 به درخواست و اصرار خودم از بانک بازنشسته شدم تا بیشتر بتوانم به پژوهش در باب تاریخ کشاورزی بپردازم. با این همه همکاری خود را با بانک‌ رها نکرده و با عضویت افتخاری در شورای نویسندگان، به نوشتن مقاله در مجله بانک ادامه داده و ده‌ها مقاله با موضوعات مختلف و سرمقاله‌های نوروزی و غیر آن را ارائه داده‌ام.

حاصل سال‌ها مطالعات و پژوهش‌های مخلص دربارة مبدأ و پیشینة پیدایی «کرم پیله» و استحصال «ابریشم» طی مقاله‌ای در فصلنامة تحقیقات تاریخی (شمارة 4 و 5، بهار و تابستان 1369) به چاپ رسید، و تلخیصی از آن خطابة این جانب در «سمینار بین‌المللی کوشانیان و راه ابریشم» کابل (28-29 ماه عقرب / آبان 1369) بود، که در آن با ارائة شواهد و مستندات فراوان، منشأ ایرانی کشف «کرم پیله» و چگونگی استحصال «ابریشم» ثابت شده است، از آن تاریخ تا امروز پژوهش در باب «ابریشم ایران» را ادامه داده که حاصل آن در حال آماده شدن برای چاپ است. در شهریور 1371 کتاب پسته نامه پژوهشی پیرامون پسته در فرهنگ ایرانی و ادب فارسی را به انجام رساندم که دست‌نویس آن توسط اداره بررسی‌های اقتصادی بانک کشاورزی در تیراژ 3000 نسخه منتشر شد.

استاد ابریشمی، در سال 1374 کتاب زعفران ایران / شناخت تاریخی و فرهنگی و کشاورزی را در 890 صفحه تألیف می‌کند که از جانب شادروان استاد دکتر عبدالحسین زرین‌کوب؛ به جای «یک رساله دکترا در ادبیات فارسی» پذیرفته شد، که متن آن در پیشگفتار همان کتاب به چاپ رسیده،[11] از جمله آمده است: «… شیوة تحقیق به همان سبک و سیاق گذشته بر پژوهش دقیق در اسناد و مراجع معتبر مبتنی است. پژوهشگر آگاه، تقریباً همه جا در نقل مآخذ و در استفاده از محتوای آنها حداکثر ژرف‌نگری عالمانه را به کار بسته است… روش تحقیق در تمام آنچه تعلق به تاریخ و فرهنگ و ادبیات مربوط به زعفران دارد عالمانه، سنجیده، و قابل اعتماد است، و از کمال تدقیق و تعمق در این زمینه حاکی است…» (با ارادت و درود: عبدالحسین زرین‌کوب، آبان 1374). داوری استاد زرین‌کوب، به این اثر پژوهشی اعتبار ویژه‌ای می‌بخشد. به خصوص که آثار ابریشمی نتیجه عشق به تحقیق و علاقه به تتبع در باب آب و خاک و رستنی‌های این سرزمین است.

در سال 1382، تاریخچه بانک کشاورزی ایران را به مناسبت هفتادمین سال بانک کشاورزی نوشته که در کتاب هفتاد سال تلاش بانک کشاورزی (صفحه 55-98) به چاپ رسیده است. در پی آن به پژوهش‌های خود درباره زعفران ادامه داده که حاصل آن در کتاب زعفران از دیرباز تا امروز ـ با یادداشت عالمانة استاد ایرج افشار، در معرفی پنج گفتار کتاب، و متن انگلیسی ویلم فلور، دانشمند و ایرانشناس هلندی مقیم امریکا، دربارة کتاب زعفران ـ در 890 صفحه توسط انتشارات امیرکبیر در سال 1383 منتشر شده و جایزه جشنواره فردوسی دانشگاه مشهد را از آن خود کرده، و اکنون چاپ دوم آن منتشر شده است.

استاد ابریشمی، افزون بر تألیفات مستقل بیش از یکصد و بیست مقاله پژوهشی در مجلات علمی و مجلة بانک کشاورزی و روزنامة اطلاعات منتشر کرده که حاصل عمری کوشش‌های مستمر مطالعاتی اوست؛ ابریشمی دربارة حاصلِ مطالعات و تلاش‌هایش در تحقیق و تألیف آثار خود می‌‌گوید: خدا را شکر: مقدار کوشش‌های مخلص در این راه به هر میزانی که بوده، اندازة درجاتِ پاداش‌های معنوی دریافتی‌ام، از دانشمندان بزرگ و برخی شخصیت‌ها، در قبال تلاش‌های پژوهشی چنان ارزنده و چشمگیر است که خود را لایق آن نمی‌دانم. از باب نمونه‌ در سال 1365 با مطالعة کتاب « ایران از آغاز تا اسلام» از آثار ممتازِ پرفسور گیرشمن (ایران‌شناسی نامدار فرانسوی) دریافتم که اظهارنظر ایشان، دربارة وجه تسمیة شهر سقِّز در کردستان، مبنی بر آن که: «شهر سقِّز نام خود را از سکاها ]قومی ایرانیِ معاصر هخامنشیان[ دارد» اشتباه است. در پی آن با مطالعه و تحقیقات بیشتر دربارة ریشه و اصل واژة «سقِّز»، و نیز مسافرت به شهرهای بانه و سقِّز، مقاله‌ای مستند (مبتنی بر مآخذ و شواهد فراوان) با عنوان «خاستگاه نام سقِّز… نقدی بر نظرهای گیرشمن» تألیف کردم که در مجلة باستان‌شناسی و تاریخ (سال سوم، شماره 2، بهار و تابستان 1368، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ص 15-28) منتشر شد.

آن مقاله مورد توجه صاحبنظران و دانشمندان قرار گرفت. مرحوم احمد حب‌علی موجانی، سردبیر مجلة باستان‌شناسی می‌گفت: برای خیلی‌ها باورنکردنی است که ابریشمی بتواند با استدلال‌های مستند نظرات دانشمند بزرگی چون پرفسور گیرشمن را نقد و تحلیل، و با فروتنی رَد کند. شگفتا که پس از بیست سال، به برکت کوشش‌های گذشته، پاداش شوق‌انگیز دیگری دریافت کردم، چون با مطالعة کتاب نامه‌های ژنو از سیدمحمدعلی جمال‌زاده به ایرج افشار (تهران، انتشارات سخن، 1388، ص 615) دیدم که مرحوم جمال‌زاده در نامة اردیبهشت‌ 1369 خود به روانشاد ایرج افشار از جمله نوشته‌اند: «اخیراً یک شماره از مجلة باستان‌شناسی، با یک مقالة واقعاً بی‌نظیر دربارة کشفیات باستانی در سقِّز به قلم ابریشمی، به دستم رسید که از هر جهت ممتاز بود و باورکردنی نبود».

نمونة دیگر، مقاله‌ای با عنوان «نُقل» در 18 صفحه نوشتم و با اشاره به ریشه یونانی کلمه «نُقل» و واژة ایرانی معادل آن در عهد ساسانیان، یعنی «شُوینَک»، نکات تاریخی بسیاری درباره این پدیده شیرین کنونی آشکار ساختم. استاد ایرج افشار، دانشمند بزرگ معاصر در مجله بخارا (شماره 16، اسفند 1379) شرحی درباره این مقاله نوشتند که پاداشی شیرین‌تر از نقل و بسی شوق‌انگیز برای پیگیری تلاش‌های پژوهشیم شده است: «مضامین نوشته‌ای که از آقای محمدحسن ابریشمی درباره نُقل در مجله معارف (شماره 50 آبان 1379) چاپ شده در جمعی از دوستان نَقل و نُقل مجلس شد. کوشش‌های او را درباره زعفران و پسته که به صورت دو کتاب مستقل چاپ شده است، می‌شناختم: ولی در خیالم خطور نمی‌کرد درباره مطلبی عادی و کوچک ذخیره‌ای بدین تفصیل و شیرینی در صندوق یادداشت‌های خود داشته باشد. معلوم می‌شود تتبع ایشان در متون، که بیشتر برای شناساندن معارف کشاورزی ایران بوده، موجب شده است مواد دیگری را که با تاریخ فرهنگی ملت ما مرتبط است گرد‌آوری و بدین شسته رفتگی در جامة مقاله‌ای عرضه کند. خصوصیت نوشته او درین است که برای مطالبی از نوع زعفران، پسته و نقل، خرما و … همان کاری را کرده است که صد سال پیش لوفر در کتاب سینوایرانیکا sino-iranica انجام داد … امروز ابریشمی از ایرانشناسان است. ایرانشناسی که دانستن تاریخ ادبیات و جغرافیا و تاریخ ایران در چنبره علمی اوست. مباحثی که، پس از شادروان، پیر استاد ما ابراهیم پورداود، در زبان فارسی درباره گیاهان و آثار و احوال آنها توسط ابریشمی طرح می‌شود، همان خصوصیات را دارد… آفرین بر قلم او و بر تازه‌جویی‌های او».

استاد ایرج افشار، طی یادداشت عالمانة خود، در معرفی کتاب گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، تألیف دکتر بهرام گرامی، باز هم از این هیچمدان یادی کرده‌اند: «… بسیاری از گیاهان سرگذشتی دارند که در طول دوران تمدن انسان در جوانب زندگی آدمی تأثیر داشته‌اند و در روزگار نزدیک به ما به جز گیاه‌شناسان نامی چون: کمپفر آلمانی، شلیمر هلندی، رخینگر اطریشی، احمد پارسا، حسین گل گلاب، علی زرگری، کریم ساعی، احمد قهرمان و دیگران که گیاهان را مقولة علمی شناسانده‌اند، دانشمندانی چون:ابراهیم پورداود، هوشنگ اعلم، محمدحسن ابریشمی، و اکنون بهرام گرامی مؤلف گرامی حضور آن موجود طبیعی را در اندیشه و ذوق و تاریخ بشری شناسانده‌اند و ما سپاسگزار همگی آنها هستیم» (ایرج افشار، 27 فروردین 1386).[12]

ابریشمی، از مرحوم ایرج افشار و راهنمایی‌های بی‌شائبه و تشویق‌های دلگرم‌کنندة ایشان با هیجان تعریف می‌کند و با پاک کردن قطرات اشک خود می‌افزاید: طی دو سفری که در معیت ایشان به خراسان رفتم، در تربت حیدریه و خواف خیلی چیزها از ایشان آموختم. هر جا در پژوهش‌های خویش به مشکل برمی‌خوردم، تلفنی از ایشان راهنمایی می‌خواستم که با مهربانی گره‌گشا بودند، مخصوصاً به تحقیقات مخلص توجهی خاص داشتند و برخی از مقالات مخلص را در پژوهش‌های ایرانشناسی (جلدهای: پانزدهم، هفدهم، هیجدهم، نوزدهم و بیست‌ویکم) چاپ و منتشر کردند.[13]

استاد ایرج افشار در برخی سفرها و نشست و برخاست‌ها با دوستان دانشمند خود از تحقیقات و آثار اینجانب با تمجید یاد می‌‌کرده‌اند. بدان سان که بعد از درگذشت ایشان، وقتی خودم را به برخی از آنان، از باب نمونه: سرکار خانم دکتر ژالة آموزگار و نیز اساتید بزرگوار جنابان سیروس پرهام و احمد اقتداری، معرفی می‌کردم، بلادرنگ آنان یاد‌آور می‌شدند که مرحوم ایرج افشار از کارهای پژوهشی تو خیلی تعریف می‌کردند. به روایت پزشک دانشمند آقای دکتر سیدحسین میرمجلسی (فوق تخصص جهاز هاضمه)، استاد ایرج افشار تا آخرین لحظات زندگی پربار خود از حافظه‌ای پویا و نیرومند، سرشار از دانش‌ها و اطلاعات همه‌جانبه‌ای برخوردار بودند، در یکی از آخرین دیدارهایی که در مطب خدمتشان بودم صحبت از تحقیقات تو به میان آمد، دقایقی با تمجید از آثارت، به خصوص مقالاتِ «نقل» و «انغوزه» یاد کردند و برخی از آنها را کم‌نظیر برشمردند.

ارادت و علاقه این هیچمدان به استاد ایرج افشار در شرح و وصف نمی‌گنجد. در پی درگذشت ایشان، در همة مراحل پژوهش از سفرهای دور و دراز تا مراجعه به کتابفروشی‌ها و کتابخانه‌ها، و مخصوصاً به هنگام تدوین و تحریر مقالات، یا مباحثی از تألیفات در دست انجام خود، همواره چهرة مصمم و رفتار و گفتار متین و رهنمودهای آموزنده و عملی آن بزرگوار در خیالم مجسَّم می‌شود و در ذهنم خطور می‌کند.

بدان‌سان که طی سال‌های اخیر به هنگام پژوهش در تدوین مباحث گفتارهای آخرین تألیف خود، با عنوان رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی در تاریخ طبری، گویی همواره استاد ایرج افشار را ناظر بر تلاش‌های تحقیقاتی خود احساس می‌کردم. براساس همین مناسبات و ملاحظات پژوهش مزبور را، گرچه چون «پای ملخی نزد سلیمان بردن» باشد، به ایشان تقدیم داشته است.[14]

جا دارد در همینجا یادآور شوم که حروف‌نگاری و صفحه‌آرایی بیش از 30.000 صفحه کتاب‌ها و مقالات مخلص را طی 23 سال گذشته در فاصله سال‌های 1379 تا کنون (9 دی 1402) توسط خانم فاطمه نظری انجام گرفته، که آخرین آن‌ها کتاب رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی در تاریخ طبری است. ویرایش دقیق این کتاب توسط خانم هایده عبدالحسین‌زاده انجام شده که مایه بسی امتنان مؤلف است و به زحمات این عزیزان ارج می‌نهد.

ابریشمی فوق‌العاده عاطفی است، به دوستان، استادان، خویشان، همکاران و همدیاران علاقه و توجهی خاص دارد. منزل او همواره محل تشکیل مجامع دوستانه است. از سال 1365 که بازنشست شد گروهی از همکاران بازنشسته خود را گرد می‌آورد، در سال 1367 تعداد آنان افزوده شد و به تدریج این گردهمایی به طور ثابت در روز دوم هر برج زوج استمرار پیدا کرد. در سال 1374 بر آن شد که روز اول هر برج زوج را به گردهمایی همدیاران در منزل خود اختصاص دهد که تشکیل مستمر آن تسجیل گردید، و بعداً به لحاظ ترافیک تهران این همایش‌ها به اولین جمعة هر برج زوج تغییر پیدا کرد، و صبح آن به همکاران بازنشستة بانک کشاورزی و بعد از ظهر به همدیاران اهل شهرستان تربت حیدریه اختصاص یافت و استمرار پیدا کرد. از نتایج آن بنیاد شرکت جمع‌اندیش با مشارکت همکاران بازنشستة بانک کشاورزی، و ایجاد تحرک بیشتر در بین همدیاران برای تقویت جامعة تربتی‌های مقیم تهران و انتشار ماهنامة پیک تربت و … است[15]، که تا آبان 1398 این همایش‌های دو ماهة صبح و بعد از ظهر ادامه داشت. اما به لحاظ شیوع ویروس کرونا جلسة صبح و بعد از ظهر دی ماه 1398 و نیز جلسات بعدی آن تا کنون) تعطیل شده است.

استاد ابریشمی در جهت رفع ضعف‌ها و بهبود اوضاع و احوال اقتصادی و اجتماعی و رفاهی دیار و همدیاران خود (شهرستان تربت حیدریه) مقالاتی در جراید محلی و نیز پیک تربت (ماهنامة جامعة تربتی‌های مقیم تهران منتشر کرده است؛ افزون بر این طی پیشنهادهای مکتوب به مقامات شهرستان موجب تحولاتی شده است. از باب نمونه در سال 1378 طی پیشنهاد به شورای شهر و فرماندار تربت حیدریه، و تصویب آنان، برای نخستین بار همایش و جشن بسیار باشکوه زعفران به همت و هزینة دوست و همدیاری گرامی مهندس عباس فیاض در این شهر برپا شد؛[16] و در سال 1381 طی روزهای 10 تا 12 آبان این همایش در قاین برگزار گردید که متن خطابة استاد ابریشمی در روزنامة اطلاعات به تمامی چاپ و منتشر شده است.[17]

استاد ابریشمی در همین راستا می‌گوید: «تربت حیدریه و نیز بانگ کشاورزی، مواضع بسیار دوست داشتنی برای این هیچمدان بوده و همواره جای تلاش‌ها، تحرک‌ها، آموزش‌ها و بسی خاطرات خوش گذشته، و نیز جای بود و باش و محل کارِ خود و خویشان و دوستان و آشنایان دوران زندگانی من است، به همین دلایل دیدار مستمر همدیاران و همکاران که موجب نشاط روحی متقابل است از جلوه‌های درخشان روزهای زندگانی مخلص بوده. بدین سان علاوه بر همکاران و همدیاران، به خانواده و خویشانم علاقة مفرطی دارم. عشق و علاقه‌ام به «کتاب» و «ایران» و همة محصولات و پدیده‌ها و هر آنچه مربوط به این سرزمین است، از درگاه روشن کودکی تا دالان تاریک پیری، رهایم نکرده است. به قول ادیب صابر ترمذی در قرن ششم هجری: «گویند که هر چیز به هنگام، بود خوش/ ای عشق چه چیزی که خوشی در همه هنگام» باری، از 84 سال عمر سپری شده‌ام، یعنی حدود سی هزار و هفتصد روز از دوران زندگانیم، بیشتر آن به کار یادگیری، مطالعه، تجربه و تلاش در دیار و محل کار و در کتابخانه‌ام، صرف شده که حاصل آن بسی شیرین و برایم دلنشین است. اکنون که به پایان تلاش‌هایم نزدیک می‌شوم در می‌یابم: با عنایت خداوند، زندگی پاداش‌های بسی شایسته به کوشش‌هایم داده است که در تصورم نمی‌گنجد؛ چون کفه پاداش‌های دریافتی‌ام، در ترازوی سنجش ذهنی، بر کفه تلاش‌هایم می‌چربد، از نظر ارزش و اعتبار معنوی به مراتب گرانقدرتر است و به مصداق پیام حکیمانه لوئی پاستور: «من آنچه در توان داشته‌ام انجام داده‌ام».[18]

در پایان از استاد ابریشمی می‌خواهیم توصیه و پیامی عنوان کند، که در پاسخ می‌شنویم: «جوانان در گزینش همسر به هوش باشند، همسری همگن، همراه و حتی‌المقدور از خویشان و همدیاران برگزینند تا به سهولت اصالت و نجابت و خصوصیات پیدا و پنهان برای طرفین قابل بررسی و تحقیق باشد. قطعاً نقش متقابل زنان و مردان در موفقیت‌های آنان و فرزندانشان تأثیری عمیق و ماندگار دارد.» خود مخلص، همة فرصت‌های مغتنم آموزشی، تحصیلی، مطالعة مستمر در کودکی، نوجوانی و جوانی را از مادرم دارم، و همة تلاش‌های کاری، پژوهشی و نگارشی خود طی 56 سال پس از ازدواج تا کنون را مدیون همسرم (حاجیه بانو پروین ابریشمی) هستم. چون با وجود اشتغال به آموزگاری، همه امور زندگی ـ اعم از کارهای منزل، رسیدگی به امور مدرسه فرزندانم (علی، پرستو و امیرارسطو) از دوره کودکی تا فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، و ازدواج و سامان یافتن هر سه آنان ـ را عهده‌دار بوده است.

این نکتة مهم را نیز یاد‌آور شوم که در تمام دورة اشتغال در بانک کشاورزی از نظر کاری ممتاز و تشویق و تقدیر فراوان کسب کرده و نمونه بوده‌ام، با این همه در جمع دوستان و همکاران شاغل و بازنشسته، همدیاران و خویشان بارها یاد‌آور شده‌ام که مخلص، حین خدمت در بانک کشاورزی، برای خودم بیشتر خدمت کرده‌ام، چرا که با همة سنگینی کار بانکی، به محض آنکه کار روزانه در ثلث یا نیمی از ساعت رسمی اداری انجام می‌دادم، در ادامه به مطالعة کتاب می‌پرداختم، در حقیقت «سرمایه (سر+مایه)» من همان «مایه»‌های مطالعاتی و تحقیقاتی است که در دوران خدمت کسب کرده و به ذهن، یا بخش خاکستری مغز سر، سپرده‌‌ام[19]، که البته در دوران دانش‌آموزی و دانشجویی نیز علاوه بر تکالیف درسی، اوقاتی را به مطالعة تخصصی اختصاص داده‌ام که مجموعاً اکنون «سرمایه» مرا تشکیل می‌دهد که بهرة آن همان آثار پژوهشی و تألیفات ناچیز این کمترین است. بر این اساس به جوانان و خانواده‌ها توصیه می‌کنم که از «سرمایه» مطالعه به هیچ وجه غافل نباشند، و به سیستم‌های رایانه و اینترنتی اکتفا نکنند، چون مطالعة «کتاب» چیز دیگری است: «می‌توانند هر شبانه روز یک ساعت به مطالعة مفید اختصاص دهند و کتابخوانی را به کودکان خود نیز بیاموزند، و آنها را با کتاب مأنوس کنند. و به جای هدایای تولد، ازدواج، خانه‌ نوی و دیگر مراسم چون نوروز و جشن فارغ‌التحصیلی و برخی موفقیت‌ها و عیادت‌ها کتاب را به عنوان بهترین و گرامی‌ترین تحفه به آنان، تقدیم دارند. حتی در دید و بازدیدهای جاری و معمول به جای شیرینی و گل، کتاب هدیه کنند، و کتاب و کتابخوانی را از فضیلت‌ها و سنت‌های ارزشمند خانوادگی و ملی به حساب آورند؛ در پایان به عنوان حسن ختام یادآور می‌شوم که: نکات بسیار سودمند و آموزنده از منابع استخراج کرده‌ام که توجه و پیروی از آنها می‌تواند برای همگان به‌ویژه جوانان بسیار مفید باشد. این نکات تحت عنوان پندنامه، در صفحات پسین، در پی پیام لوئی پاستور در همین زندگی‌نامه آمده است».

امیدواریم استاد دکتر محمد حسن ابریشمی، این پژوهشگر دقیق و پرتلاش 120 سال عمر کند، ولی وصیت ایشان چنین است: وصیت کرده‌ام که در تربت حیدریه به خاک سپرده شوم و سنگ مرقدم را به شکل یک «کتاب با صفحه‌ای گشوده» طراحی کنند، و روی آن بنویسند: «محمدحسن ابریشمی» کسی که «با کتاب زندگی کرد»، به «کتاب عشق ورزید»، و «با کتاب درگذشت».

 

 

يادداشت

شادروان ایرج افشار

درباره کتاب  زعفران از دیرباز تا امروز

 

نوزده سال پيش ]بهمن 1363[، كه چاپ نخستين اين كتاب اساسي و بزرگ دربارة گياه «زعفران» به قلم دلپسند نويسندة دانشمند ـ محمد حسن ابريشمي‌ ـ انتشار مي‌يافت به درخواهي او يادداشتي نوشتم كه همراه نوشتة سيدمحمدعلي جمال‌زاده در آغاز آن چاپ به چاپ رسيد. در آن روزگار كتاب در 20 3 صفحه بود و اينك كه چاپ دوم به ديدار دوستداران مي‌رسد صفحات آن به شمارة 68 8 (36+2 83) رسيده؛ و نشاني است از آن كه مؤلف كوشا، كنجكاو و بردبار درين مدت آگاهي‌هاي تازه به دست آورده، و آمارها و گزارش‌هاي مربوط به كشت و توليد و بازرگاني را روزگاني كرده است. راهي رفته است كه روندگان جويا و پويا درمي‌نوردند و مي‌كوشند كه ياور پژوهشگران پسين باشند.

كتاب زعفران در پنج گفتار درازدامن‌ست. گفتار اول به دريافت‌هاي واژگاني و كاررفتگي آن واژه در نام‌هاي جاي‌ها، اشخاص و طوايف اختصاص دارد، و براي هر نكته و موردي توانسته است شواهد متعدد، و گوياي مقصود، از متن‌هاي پيشينه بياورد و سخن خود را به آيين برهاني عرضه دارد. اين بخش هشتاد و هفت صفحه‌اي داراي 599 پانويس است، يعني مؤلف درست نموده است كه براي هر يك از سخن‌هاي خود كدام مراجع را ديده است. در ميان آنها اقوالي را هم كه احياناً شنيده به نام گوينده‌اش نقل كرده است.

در گفتار دوم كه جغرافياي تاريخي مناطق زعفران‌خيز نام دارد مؤلف براساس منابع اساسي و معتبر بطور دقيق نشان داده است كه در 7 3 گوشه از سرزمين ايران سابقة كشت زعفران وجود داشته، و اين نبوده است كه زعفران فقط به بيرجند و قائنات اختصاص داشته باشد. ظاهراً چون محصول آن نواحي از طريق خراسان به ساير بلاد مي‌رفت به زعفران خراسان منسوب شده بوده است. با پژوهش‌هاي استوار ابريشمي روشن است كه سابقة كشت زعفران در جبال ـ همدان ـ رود راور ـ نهاوند ـ بروجرد ـ كرمانشاهان ـ قم ـ اصفهان ـ ري ـ كوه‌كيلويه ـ لرستان ـ پارس ـ تبريز و سلطانيه ـ مازندران ـ دربند ـ باكو ـ شروان ـ بردعه ـ گنجه ـ ماوراءالنهر و خراسان ـ چغانيان ـ واشجرد ـ قباديان ـ بَبَن ـ بادغيس ـ قهستان ـ بيرجند ـ قائنات ـ زوزن ـ گناباد ـ تون (فردوس كنوني) ـ تربت حيدريه ـ كرمان ـ سيستان ـ كابل در متون پيشينه ضبط است و براي هر يك از آنها شواهد منظم يا منثور وجود دارد. ضمناً ابريشمي وضع كنوني را در هر جا كه كشت زعفران هنوز مرسوم باشد برگفته، و ميزان برآمد و درآمد آن را براساس آمار نشان داده است. از همين باب است كه شمارة يادداشت‌هاي او درين فصل به 544 رسيده است.

عنوان گفتار سوم تاريخچة مصارف زعفران است. در دو قسمت خوراكي (در خوراكي‌ها و ترشي‌ها و آچارها و در خوراكي‌هاي زعفران زده بيست گونه ـ در شيريني‌ها هشت گونه) و مصارف غيرخوراكي (آرايش و زيبايي ـ نقش و نگارش ـ‌جادو و سحر و دعا ـ كاغذ و مركب تحرير ـ عطر و بخور). اين گفتار را بايد مقدمه‌اي دانست براي گفتار چهارم كه بخش اول آن به خواص و خصوصيات پزشكي و دارويي اختصاص دارد و قسمت دومش مطالبي است خواندني دربارة زعفران در فرهنگ و باور عامه از قبيل ضرب‌المثل‌ها، اشعار محلي و معماها و تمثيل‌ها،‌ گفتار سوم با قسمت سومي پايان مي‌گيرد كه بر شمارندة خصوصيات زعفران در دانش جديدست.

پنجمين گفتار حاوي سه قسمت زراعت ـ تجارت ـ استانداردهاست. در مقدمة هر قسمت پس از اشاره به پيشينه، به مباحث علمي و تخصصي امور مختلف توليد و تجارت و استانداردهاي ملي و بين‌المللي پرداخته است. آمارهاي مندرج در اين گفتار معمولاً ] از منابع ديرياب و گاه منحصر، از سال 1268 به اين سو نقل شده، تا[ به سال 1381 رسيده است.

ابريشمي سراسر اين كتاب را به 2651 يادداشت ارجاعي، توضيحي، تكميلي مستند ساخته و با روشمندي مراجع پژوهش را شناسانده است. اين يادداشت‌ها گوياي پي‌گيري مستمري است كه او در يافتن مآخذ انجام داده و ما را آگاه مي‌سازد ازين كه ميان چاپ نخستين و اين چاپ به چه ميزان دگرگوني پيش آمده است. آن قدر كه من دريافته‌ام بايد بگويم كه چون ابريشمي، در گرد‌آوري اين مجموعة ماندني، اغلب متون فارسي و مراجع عمده به زبان‌هاي عربي و انگليسي را ديده است ديگر درين يادداشت تازة خود نمي‌توانم مأخذي ناديده را به او بشناسانم كه او نديده باشد. حتي موفق شده است كه كتاب ديريابي چون گلزار كشمير و سينوايرانيكا را ـ كه در مقدمة چاپ نخستين كتاب به او يادآور شده بودم ـ بيابد و اطلاعات سودمندي را كه در آن مندرج است درين كتاب گرانقدر بگنجاند.

من درست نمي‌دانم ولي به گمان مي‌توانم حدس بزنم كه در زبان‌هاي ديگر هم كتابي بدين گستردگي و پردادگي دربارة پيازكي چون زعفران هنوز نوشته نشده است. زيرا استخراج‌هاي ابريشمي از متون شعري و نثري ديرينه سال زبان فارسي نشاني است از آن كه در زبان ما از ديرزمان سرايندگان و نويسندگان به اقسام گوناگون از لفظ زعفران استفاده كرده و آن را به استعاره و كنايه و تمثيل و تشبيه و مجاز در زيباسازي آثار خود به كار گرفته‌اند و به همين ملاحظه شواهدي كه دربارة نام اين اين گياه در زبان ما وجود دارد نبايد در زبان‌هاي ديگر به اين اندازه جاندار و متعدد باشد.

مؤلف ارجمند كتاب، با تفحص بصيرانه و پي‌گيري كه در اكثر متون مهم زبان فارسي كرده موفق شده است يادداشت‌برداري‌هاي گوناگون دربارة گياهان و ساختني‌هاي از آنها را گرد‌آورد. نمونه ديگر از كارهاي گسترده و فراخ دامن او كتابي است كه دربارة پسته نوشت و به چاپ رسانيد.

در همين زمره است مطالبي از قبيل «نُقل» كه به صورت مقاله منتشر كرد و من دربارة آن به موقع نشر چنين نوشته‌ام ] بخارا، شماره 16، اسفند 1379[:

« مضامين نوشته‌اي كه از آقاي محمدحسن ابريشمي دربارة نُقل در مجلة معارف (شمارة تازه، آبان 1379) چاپ شده در جمعي از دوستان نَقل و نُقل مجلس شد. كوشش‌هاي او را دربارة زعفران و پسته كه به صورت دو كتاب مستقل چاپ شده است مي‌شناختم؛ ولي در خيالم خطور نمي‌كرد دربارة مطلبي عادي و كوچك ذخيره‌اي بدين تفصيل و شيريني در صندوق يادداشت‌هاي خود داشته باشد. معلوم مي‌شود تتبع ايشان در متون، كه بيشتر براي شناساندن معارف كشاورزي ايران بوده، موجب شده است مواد ديگري را كه با تاريخ فرهنگي ملت ما مرتبط است گرد‌آورد و بدين شسته رفتگي در جامة مقاله‌اي عرضه كند. خصوصيت نوشتة او درين است كه براي مطالبي از نوع زعفران، پسته، نقل، خرما و و و و همان كاري را كرده است كه صد سال پيش لوفر در كتاب سينوايرانيكا / Sino-Iranica انجام داد. لوفر چين‌شناس بود و با مباحث ايراني آشنايي عميق داشت. در آن كتاب گياهان و ادويه‌اي را كه منشأ ايراني يا چيني دارند و ميان دو ملت تبادل يافته‌اند بطور عالمانه و برمبناي زبانشناسي، فرهنگي، فلكوري و تاريخي معرفي كرده است.

امروز ابريشمي از ايرانشناسان است. ايرانشناسي كه دانستن تاريخ ادبيات و جغرافيا و تاريخي ايران در چنبرة علمي اوست. مباحثي كه پس از شادروان پير استاد ما ابراهيم پورداود در زبان فارسي دربارة گياهان و آثار و احوال آنها توسط ابريشمي طرح مي‌شود همان خصوصيت را دارد.

از همين مقالة شيرين «نقل» برمي‌آيد كه تنقلاتِ طبقاتِ مختلف در ايران در دوره‌هاي مختلف چه مي‌بوده است. ابريشمي از متون پهلوي و اشعار شاعران و نوشته‌هاي تاريخي و مطايبات عبيد و و و و به شما مي‌گويد « نقل» چه معني دارد و چه نقل‌هايي مي‌ساخته‌اند و چه كساني نقل مي‌خورده‌اند. آفرين بر قلم او و بر تازه‌جوئي‌هاي او».

£

باري، ابريشمي اطلاعات زيادي دربارة خرما، انگور، خربزه، ابريشم و … گردآورده كه هر يك اگر به شكل كتاب درآيد ما را با تاريخ ادبي، علمي و اجتماعي مربوط به آنها، بيش از آنچه در دائرة‌المعارف‌ها آمده است، يا بطور جسته گريخته به شكل مقاله داشته‌ايم آشنا خواهد كرد بدين مناسبت بايد نوشته‌هاي او را به ارجمندي نگريست و بر كوشايي او آفرين گفت.

 

لوس‌آنجلس ـ دهم بهمن 1382

                                                                                      ايرج افشار

 

يادداشت

ویلم فلور، ایرانشناس هلندی*

درباره کتاب زعفران از دیرباز تا امروز

 

بسیاری از مردم در مورد «زعفران» چیزی می‌دانند، چه به عنوان رنگ خاصی که دارد و چه به عنوان ماده‌ای که مردم روی برنج می‌ریزند. آنها می‌توانند سایت “Ebay” را بگردند و گاهی اوقات در بخش ایران پیشنهادهایی در مورد فروش زعفران به قیمت 3 دلار برای هر گرم ببینند، و می‌توان نتیجه گرفت که: «زعفران» باید ادویه‌ای گران‌بها و ارزشمند در جهان باشد. بله، هست. معمولاً بیشتر مردم همین قدر در مورد زعفران اطلاع دارند، حالا همة آنها به کلی تغییر می‌کنند، چرا که محمدحسن ابریشمی کتاب جامع و کامل 700 صفحه‌ای در مورد زعفران نوشته است و نقش زعفران را در دوران‌های مختلف تاریخی و از منظرهای گوناگون گفته است. عنوان این کتاب، «زعفران از دیرباز تا امروز» نام دارد که به خوانندگان خواهد گفت که چه چیزی می‌توانند از این کتاب انتظار داشته باشند. یک دایرة المعارفی که از تولید، تجارت و کاربردهای مختلف زعفران گفته است. درواقع کتاب با بیان منشأ زعفران و اطلاعات اولیه شروع می‌شود، و با بحث در مورد نقش و کارکردهای امروزی زعفران و خیلی اطلاعات دیگر که در این بین قرار دارد، پایان می‌یابد. اگر شما هر سؤالی در مورد زعفران داشته باشید، ابریشمی برای آن جواب دارد. کتاب زعفران ابریشمی مثل موتورهای جستجوگر «گوگل» و «یاهو» است که هر اطلاعاتی در مورد «زعفران» را در آن می‌توانید پیدا کنید. البته این کتاب دستور آشپزی یا اطلاعات بیهوده در مورد زعفران ارائه نمی‌کند.

کتاب زعفران از دیرباز تا امروز به 5 گفتار تقسیم می‌شود، و هر گفتار هم به چند بخش تقسیم شده است. در این بخش‌ها ابریشمی صرفاً در مورد واریته‌ها ]ارقام[ و تنوع گیاه توضیح نمی‌دهد، بلکه دیگر نام‌های متعددِ زعفران را نیز بیان می‌کند. او حتی برخی شخصیت‌هایی را که در اسم‌شان از نام «زعفران» استفاده شده است، ثبت کرده است. کتاب اطلاعات و اوصاف تاریخی گسترده‌ای در مورد انواع کاربردهای خوراکی و غیرخوراکی زعفران مانند استفاده به عنوان ادویه، یا به عنوان ماده رنگی که با تلاش‌های فراوان فراهم شده است، دارد.

یک بخش جداگانه به ذکر کارکردهای زعفران در طب سنتی ایرانی اختصاص یافته که به خوبی و شیوایی گفته‌های بخش علم مدرن امروزی درباره این گیاه است. بخش آخر کتاب هم به زراعت و تجارت زعفران اختصاص دارد. ابریشمی مطالب را صرفاً جمع‌آوری نکرده، بلکه نگاه پژوهشگرانة عمیق هم داشته است. برای مثال قبل از اینکه در مورد زراعت زعفران صحبت کند، در مورد کشت و کار آن سخن گفته است. در نتیجه این کتاب اطلاعات بسیار گسترده و کاملی را ارائه می‌دهد. به خاطر نگاه جامع و داشتن نقش دایرة المعارفی، این کتاب یک گنجینه است که صرفاً نگاه اقتصادی، اجتماعی، پزشکی ندارد، و برای تاریخ دانان، بیولوژیست‌ها، مردم‌شناسان، افراد علاقه‌مند به ادبیات و شعر مفید است. امیدوارم ابریشمی کتاب‌های دیگری مانند این کتاب بنویسد، چرا که منابع جالبی در تحقیقاتش برای این کتاب استفاده کرده است. باعث امیدواری است که تعداد کمی آدم با استقامت و پرتلاش وجود دارند که در مورد موضوعی هزاران صفحه را مطالعه می‌کنند و اطلاعات خوبی را تدوین می‌کنند. چه ابریشمی کتاب‌های دیگری را بنویسد یا ننویسد، همه اینها نشان می‌دهد به ایران علاقه دارد، به تاریخش، به ادبیات و کشاورزی‌اش. به ایشان برای نوشتن این کتاب تبریک می‌گویم.

 

ویلم فلور

(مارس 2004/اسفند 1382)

 

یادداشت

دایرة المعارف زعفران

درباره تحقیق بزرگ استاد

 

]متن نامة پرفسور فضل الله رضا در آستانه یکصد و دو سالگی* [

 

به نام خدا، خرد داد و گردان سپهر آفرید

پژوهشگر توانا استاد هنرمند جناب

سپاسگزارم که یکی از آثار گرانبهای خود را به نام دایرةالمعارف زعفران، پس از سال‌ها پژوهش به گنجینة مطبوعات گران‌بهای جهان افزوده‌اید. نام پرارزش شما در تاریخ فرهنگ ایران ماندگار خواهد بود.

جناب هاشمی‌نژاد هدیه گران‌بهای شما را به بنده رساندند، اطمینان دارم که این کتاب بسیار ارزنده بازار زعفران را در جهان پرارزش‌تر خواهد کرد.

پاینده باد پژوهشگر توانای ایران با خط خوش

 

فضل‌الله رضا

رئیس سابق دانشگاه تهران

اوتاوا، مرداد 1396

 

شناختی کوتاه از کتاب :

رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی در تاریخ طبری

 

محمدبن جریر طبری، دانشمند و مفسر و مورخ نامدار (ایرانی، اهل آمل طبرستان)، در اثر مشهور خود تاریخ طبری، حوادث عمدة جهان را از آغاز آفرینش تا سال 302 هجری در 15 جلد نقل کرده و ضمن شرح وقایع، و نیز وصف برخی از شهرها و آبادی‌ها، از رستنی‌ها و درختان و پدیده‌های گیاهی بسیاری نام برده و گاه به معرفی یا ذکر اوصاف و خصوصیاتی از آنها پرداخته است. کتاب رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی در تاریخ طبری پژوهشی ژرف درباب این رستنی‌ها و پدیده‌های منسوب به آنها در تاریخ طبری است که به همان ترتیب حوادث تاریخی و شرح وقایع تدوین شده است. در این مطالعه و پژوهش، علاوه بر تاریخ طبری، به فراوانی از 5 جلد تاریخنامة طبری (منسوب به ابوعلی بلعمی) و 7 جلد ترجمة تفسیر طبری (متعلق به قرن چهارم) و دیگر منابع تاریخی و دیگر متون کهن بهره گرفته شده است.

از آنجا که در باب تاریخ کشاورزی کمتر پژوهش با اهمیتی انجام شده، مؤلف این کتاب بیش از نیم قرن به تحقیق و تألیف دربارة مباحث و موضوعاتی در زمینة تاریخ فرهنگ و فلاحت ایران پرداخته است، در این تألیف پژوهشی نیز، همچنان که از عنوان پیداست، اهتمام بر آن داشته که با نقل گزیده‌هایی خاص از مطالب طبری توجه دانش‌آموختگان رشته‌های مختلف کشاورزی و علوم طبیعی و نیز دانش‌ها و فنون وابسته را به تاریخ تمدن و فرهنگ ایران و اسلام جلب کند. تألیف این کتاب، با مطالعة دقیق بیش از 12900 صفحه آثار طبری و حدود ده هزار صفحة آثار دیگر مورخان و نویسندگان گذشته تا عصر حاضر، در 6 سال انجام شده است. استخراج دستی نمایه‌های ده‌گانه با موضوعات مختلف در 125 صفحه طی 6 ماه انجام و ذیل عناوینی به این شرح تدوین شده است. 1. رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی، خوردنی‌ها و منسوب به آنها؛ 2. جانداران و پدیده‌های حیوانی؛ 3. کانی‌ها و گوهرها و منسوب به آنها؛ 4. کسان، گروه‌ها، اقوام، ملیت‌ها و منسوب به آنها؛ 5. جای‌ها؛ 6. کتاب‌ها، رسالات و مجلات؛ 7. آیات؛ 8. نخستین‌ها؛ 9. تعاریف و نکته‌هایی گزیده از متن و حواشی؛ 10. مشخصات کتابشناسی منابع و مستندات». هر یک از این نمایه‌ها می‌تواند راهنمای پژوهشگران رشته‌های مختلف تاریخ، کشاورزی، گیاه‌شناسی و دیگر علوم باشد. مخصوصاً نمایه‌های 8 و 9 که موضوعات آن کاملاً تازگی دارد: نمایه 8 «نخستین‌ها» شامل 57 مدخل (چون: نخستین درخت؛ نخستین قانونگذار، نخستین کسی که خط نوشت؛ نخستین جبّار زمین؛ نخستین بار که «آبله» و «درخت تلخ» پدید آمد) است. نمایه 9 در 48 صفحه، تلخیصی کوتاه از مطالب جالب با موضوعات گوناگون، با نکته‌های خواندنی و مهم و گاه بسیار شگفت، در 457 مدخل است که در عین حال می‌تواند در پژوهش‌های تاریخی رشته‌های مختلف مورد استفاده قرار گیرد. همان‌سان که در پیشگفتار آمده 10 نسخه از پیش‌نویس کامل کتاب برای اظهارنظرِ ده نفر از استادان و متخصصان رشته‌ّای مربوط تقدیم داشته و درخواست کرده است چنانچه پیشنهاد اصلاحی یا نظری دربارة موضوعات و مطالب کتاب دارند بنویسند تا مقدم بر پیشگفتار به چاپ برسد. هشت نفر از ده نفر (برحسب تقدم تاریخ تولد: 1. استاد سیدعبدالله انوار؛ 2. دکتر دره میرحیدر؛ 3. دکتر حسن ابراهیم‌زاده؛ 4. استاد علی محمد بخشوده؛ 5. دکتر محمدتقی راشد محصل، 6. دکتر علیرضا طلایی؛ 7. دکتر محمدحسن راشد محصل؛ 8. دکتر سیداحمد امامی) طی نامه‌های خود مطالبی نوشته‌اند که اظهارنظرهای آنان (صفحات سی ـ پنجاه‌و‌یک) مقدم بر پیشگفتار به چاپ رسیده است.

***

یادداشتی بر چاپ دوم

 

چرا کتاب رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی در تاریخ طبری مورد توجه برخی بزرگان و پژوهشگران و علاقه‌مندان به تاریخ و فرهنگ و فلاحت ایران و اسلام قرار گرفته و به چاپ دوم رسیده است؟ و چرا کتاب شایستۀ تقدیر سال معرفی شده است؟ در پاسخ به این دو پرسش با تأکید می‌گویم که امتیازات مزبور در وهلة اول رهاورد نام «طبری» (محمد بن جریر) مورخ و مفسر و نویسندة نامدار در دنیای اسلام و جهان از دیرباز تا امروز و ابد است. زیرا آن بزرگ دانشمند ایرانیِ بسیاردان وقایع تاریخی جهان را از آغاز آفرینش تا روزگار خود (سال 302 ه‍) با ذکر زمان و مکان هر واقعه (در 15 جلد تاریخ طبری و 6784 صفحه) ثبت کرده است؛ و ضمن آن به مناسبت‌هایی از انواع گوناگونی از درختان و میوه‌ها و گل‌ها و گیاهان و به طور کلی «رستنی‌ها» و «پدیده‌های نباتی» ذکری به میان آورده است. گاه در شرح برخی وقایع از «افشره»، «شیره»، «ژَد» (صمغ) و «الیاف» استحصالی از «نباتات» یاد کرده است، و گاه برحسب اقتضا از انواع «طعام» (خوراک‌ها) و مواد «غذایی» و «دارویی» و «رنگی» و «صنعتی» استحصالی یا ساخته شده از اجزای مختلف (ریشه، ساقه، برگ، شکوفه، گل و میوه) برخی درختان و دیگر رستنی‌ها سخن گفته است. گاهی هم شرحی کوتاه در معرفی یا ذکر خصوصیات بعضی از آنها آورده است.

اطلاعات و معلومات جالب و ارزندة مزبور، که بیانگر دقت و کنجکاوی طبری نیز هست، از نظر اقلیمی و جغرافیایی و تاریخی و فرهنگی، مخصوصاً مباحثی از تاریخ کشاورزی همچون منشأ و پیشینة برخی از رستنی‌ها و کشتنی‌ها، و جابه‌جایی آنها و … دارای اهمیت بسیار است. این هیچمدان در نوشته‌ها و مقالات پژوهشی خود از مطالب تاریخ طبری و نیز تفسیر طبری (ترجمة فارسی قرن 4 ه‍‌)  و تاریخ بلعمی و تاریخنامة طبری منسوب به ابوعلی بلعمی (از دانشمندان قرن 4) بهره‌ها گرفته است. در تألیف کتاب حاضر نیز با مطالعۀ تاریخ طبری به نقل و گاه نقد و تحلیل برخی از وقایع تاریخی پرداخته که در خلال آنها از رستنی‌ها یا پدیده‌های نباتی مورد بحث سخن به میان آمده است؛ و پیش از نقل این گونه وقایع، با مراجعه به متون دیگر دربارة خیلی از رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی تحقیق و بررسی به عمل آورده است.

بنابراین اصل و اساس و مایة کار تألیف کتاب حاضر از آنِ طبری است، و مخصوصاً نام تاریخ طبری در عنوان کتاب مایه و موجب کسب آن شایستگی‌ها شده است. سال‌ها پیش در جایی خوانده‌ام که «کتاب» همچون «مغازه» است و «عنوان کتاب» به مثابه «تابلوی مغازه» است که نوع اجناس را مشخص می‌کند، و باید زیبا و گویا و جالب و جذاب باشد تا انظار و توجهات را جلب کند؛ و «فهرست مطالب» به منزلة «ویترین مغازه» است که نمونه‌های ممتاز و چشم‌نواز از انواع کالاهای موجود در قفسه‌های داخل مغازه را به نمایش می‌گذارد؛ و «نمایه‌های کتاب» همانند «موجودی کل» کالاهای مغازه است. بر همین اساس و ترتیب، عنوان کتاب حاضر بر روی جلد خطاطی و طراحی شده تا جذاب و توجه‌برانگیز باشد؛ و فهرست ابتدای کتاب عناوین اصلی و فرعی مباحث سه گفتار کتاب را به نمایش می‌گذارد؛ و نمایه‌های پایانی نیز ذیل ده عنوان تنظیم و تدوین شده است. هر‌یک از این نمایه‌ها می‌تواند راهنمای خوانندگان و پژوهشگران رشته‌های مختلف تاریخ کشاورزی، گیاه‌شناسی و دیگر علوم و فنون باشد، به‌ویژه نمایة شمارۀ 1 با عنوان «رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی، خوردنی‌ها و منسوب به آنها» با حدود هفتصد مدخل. در نمایۀ «8. نخستین‌ها» مطالب و نکات جالب و خواندنی، و گاه با‌اهمیت از نظر تاریخی و تحقیقی، طی 56 مدخل آمده است. طبری شرح این «نخستین‌ها» را براساس باورهای شایع در بین مردمان آن دوران یا منابع و روایات دینی و غیر آن نقل کرده است. از آن جمله است:

نخستین «مخلوق خدا»: مخلوق اول «نور» و «ظلمت» بود، و خدا آن را از هم جدا کرد…

نخستین چیزی که حق تعالی آفرید: «قلم» را آفرید.

نخستین منجنیق: این حیلت «منجنیق» نخست «ابلیس» نهاد تا ابراهیم را به آتش اندازد.

نخستین کسی که «احکام و حدود» نهاد: «هوشنگ» بود، و لقب از آن گرفت و «پیشداد» نامیده شد…

نخستین کسی که «سلاح» کرد: «جمشید» بود.

منوچهر عادل و نیکوکار بود، و نخستین کس بود که «رسم دهقانی» پدید آورد و برای هر دهکده دهقانی معین کرد…[20]

نخستین «جبار» زمین: از زید بن اسلم روایت کرده‌اند که اولین «جبار» زمین «نمرود» بود.

نخستین کسی که «ترکان» را برکشید: «معتصم» خلیفة عباسی بود…

نخستین برنامة پایداری ملی: … نخستین برنامة «پایداری ملی» یا به اصطلاح امروزی «اقتصاد مقاومتی» را «منوچهر» در روزگار اساطیری، با معاضدت و مشاورت علمای وقت، طرح و با درایت پیاده کرده است.

«نخستین برنامة پایداری ملی» در شهر باستانی آمل زادگاه طبری در دورة شهریاری منوچهر هفتمین پادشاه از سلسلۀ پیشدادیان اتفاق افتاده که شرح مفصل آن به استناد نوشتۀ بلعمی ذیل عنوان «اقتصاد مقاومتی، فلفل هندوستان، زنجبیل طبرستان، ترنج و…» آمده است (ص 140-142). نکتة بسیار مهم و از نظر تاریخ کشاورزی ایران با‌اهمیت آنکه «زنجبیل» از رستنی‌ها و کشتنی‌های بومی سرزمین طبرستان به حساب می‌آمده که به عنوان «دیگ‌ابزار» به جای «فلفل هندی» در عصر منوچهر تا روزگار بلعمی (قرن 4 ه‍ ) مورد استفاده قرار گرفته است. چه خوب است وزارت جهاد کشاورزی یا کشاورزان مازندرانی آزمون احیا و کشت مجدد «زنجبیل» را، پس از گذشت حدود 11 قرن، در آن سرزمین تجربه کنند.

در وهلة دوم، نگاشته‌‌های هشت نفر از بزرگان و استادان رشته‌های مختلف علوم، که ذیل عنوان «اظهار‌نظرها به جای مقدمه» آمده، در معرفی کتاب حاضر بسیار مؤثر بوده است. افزون بر این، نقد و تحلیل‌ها و تعریف و تمجیدهای برخی از صاحب‌نظران دربارة این کتاب که در برخی مجلات و روزنامه‌ها منتشر شده تأثیرگذار بوده است، مخصوصاً دستنوشتة دانشمند جلای وطن کردة معاصر، شادروان دکتر احمد مهدوی دامغانی، که یک ماه قبل از فوت در سن 95 سالگی به معرفی کتاب حاضر پرداخته‌اند و در جراید منتشر شده توجهات زیادی را جلب کرده است.

در وهلة سوم، آنچه این حقیر در راه تحقیق و تألیف رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی در تاریخ طبری انجام داده حاصل عمر است، و ثمرۀ عشق به «ایران» و همة محصولات و هر چیز مربوط و منسوب به این سرزمین. دیگر آثار و مقالات پژوهشی این هیچمدان نیز در همین راستا و با هدف تدوین و تألیف تاریخ کشاورزی ایران شکل گرفته است و اگر عمری باقی باشد ادامه خواهد یافت. عشقی که به راستی از درگاه روشن کودکی و جوانی تا دالان تاریک پیری رهایم نکرده است، و به گفتة ادیب صابر ترمذی (قرن 6 ه‍):

گویند که هر چیز به هنگام بود خوش      ای عشق چه چیزی که خوشی در همه هنگام

باری، خیلی از گفتنی‌ها دربارة طبری، از نوابع بزرگ جهان بشری، و نیز در مورد رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی در تاریخ طبری، به تفصیل در پیشگفتار آمده است که در آن از بسیاری از دانشمندان و استادان و شخصیت‌های علمی که مشوق این حقیر بوده‌اند یاد کرده‌ام. پس از انتشار کتاب نیز جمعی از بزرگان و دوستان، تلفنی یا در فضای مجازی (که آشنایی با آن ندارم)، خسته نباشی گفته و از مطالب کتاب تمجید کرده‌اند. از همة آنان متشکرم. در پایان، عرض سپاس دارم خدمت استاد بزرگوار پروفسور ویلم فلور که یادداشتی کوتاه در معرفی کتاب به زبان‌های فارسی و انگلیسی مرحمت کرده‌اند. همچنین از دوستان گرامی و گرانقدر دکتر محمدجعفر یاحقی و مهندس محمدعلی طهماسبی صمیمانه سپاسگزارم که به درخواست این حقیر، مطلبی برای چاپ دوم کتاب نوشته‌اند.

 

محمدحسن ابریشمی – 21 آبان 1402

بسم‌الله الرحمن الرحیم

الحمدللّه رب العالمین و الصلوة و السلام علی سیّدنا و نبینا محمدص و آله الطاهرین  المعصومین

 

این «دایرة المعارفی» که به نام رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی در تاریخ طبری نام‌گذاری شده است به راستی که کتابی تحقیقی عجیب و بی‌نظیری است. بندهٔ کمترین نمی‌داند در تأثیر این کتاب مستطاب در فهم و اطلاعات لغوی و تاریخی و گیاهی آن چه لفظی را به کار برم که منطبق با واقع باشد؛ زیرا نمی‌خواهم مبالغه‌ای در وصف این کتاب مستطاب کرده باشم، و مثلاً عرض کنم «اعجاز» یا «خرق عادت»، ولی امیدوارم لفظ «کرامت» بر این اثر بی‌نظیر و بر مؤلف دانشمند محققِ متتبع آن منطبق با واقع باشد. یعنی قطعاً حق تعالی جلّ جلاله حضرت آقای دکتر ابریشمی دامت افاضاته را به «کرامتی» مکرّم فرموده است که توانسته است چنین کتاب جامع و مستندی را تألیف فرماید که این بنده عرض نمی‌کنم «مسحور» آن شدم ولی شهدالله که «مبهوت» و «مجذوب» آن شده‌ام. و بندهٔ سالخوردهٔ نود و شش ساله، که عمرش را به حمدالله تعالی بیهوده صرف نکرده است، به راستی شیفتهٔ این کتاب مستطاب شده‌ام. این کتاب فی‌الواقع دلیل قاطعی بر همّت و پشتکار و به اصطلاح رایج «دود چراغ خوردن» مؤلف دانشمند آن است، و یادآور نام شریف بزرگانی از درگذشتگان، مانند حضرت مجلسی دوم (محمدباقر)(رض)، و جلال‌الدین سیوطی(ره)، و معاصرانی مثل مرحوم مبرور مغفور علّامه دهخدا(رض) می‌باشد. زیرا حضرت دکتر ابریشمی دامت افاضاته علاوه بر شناساندن رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی به مناسبت هر ماده مطالب شیوا و دل‌انگیز از تفسیر و تاریخ و کلام و قصص تاریخی گردآوری فرموده است و جای خود را در میان بزرگان از دانشمندان معاصر مثل مرحومان علامه دهخدا و علامه فروزانفر و علامه همائی رحمة الله علیهم اجمعین باز فرموده است، و چنین اثری را که شایستهٔ هزاران آفرین و احسنت است از خود به یادگار گذاشته است. و ان شاالله حق تعالی و تقدس به حضرت دکتر ابریشمی معمری (عمری) دراز و توفیق و عزت مستمر و مستدام مرحمت فرماید بالنبی و آله الامجاد. اینکه حضرت دکتر ابریشمی ذکر خیری از مرحوم مغفور ایرج افشار رحمة الله علیه فرموده است طینت پاک و ظرافت ذوق حضرت دکتر ابریشمی است.

 

فقیر فانی احمد مهدوی دامغانی* – فیلادلفیا 20/02/1401

اثری بی‌نظیر

 

گیاهان تا‌کنون اصلی‌ترین غذای انسان بوده‌اند زیرا تا دوران اخیر، انسان‌ها عمدتاً گیاه‌خوار بودند و گوشت برای اکثر مردم خیلی گران‌ بود. بنابراین، از ابتدای تاریخ، انسان‌ها شروع به دسته‌بندی رستنی‌ها و گیاهان دارویی به خوراکی و غیرخوراکی کردند. این کار با شناسایی گیاهانی با کاربردهای دارویی، صنعتی، تجاری و سایر مصارف ادامه یافت. با توجه به این رابطۀ پیچیده بین انسان‌ها و گیاهان، نقش آنها در تاریخ نیز یک زمینۀ مهم برای مطالعه شده است. به‌ویژه، این پرسش که کدام رستنی‌ها و گیاهان دارویی در چه دوره‌هایی و برای چه اهدافی استفاده می‌شدند، سؤالی است که تاریخ‌نگاران گیاه سعی در یافتن پاسخ آن دارند.

با توجه به اهمیت گیاهان در فرهنگ و تاریخ ایران، آثار علمی دکتر محمد‌حسن ابریشمی در این زمینه بی‌نظیر است. کار بزرگ او در مورد نقش زعفران در شعر و نثر فارسی در طول قرن‌ها، اثری معیار در این زمینه است و دهه‌ها خواهد بود. حال دکتر ابریشمی اثر ارزشمند دیگری تألیف کرده است. کتاب اخیر ایشان با عنوان رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی در تاریخ طبری اثر بی‌نظیر دیگری است که دانش بسیارِ دکتر ابریشمی فرهیخته را نه‌تنها در مورد گیاهان، بلکه در مورد تاریخ و زبان‌شناسی نشان می‌دهد. این کتاب نه‌تنها یک دایرة‌المعارف در مورد گیاهانی است که در آثار طبری ذکر شده‌اند، بلکه یک معدن اطلاعات است که به نسل‌های حاضر و آیندۀ محققان هم یک الگوی علمی ارائه می‌دهد و هم گنجینه‌ای از بینش اندیشمندانه و اطلاعات دانشنامه‌ای برای آنان فراهم می‌کند. برای دکتر ابریشمی آرزوی عمر طولانی دارم تا بتواند اثر دیگری به وجود آورد که نه‌تنها ما را شگفت‌زده کند، بلکه آرزو کنیم که چنین اثر عالی‌ای بنویسیم. به اختصار، در صورتی که هنوز پیام را دریافت نکرده‌اید، این کتاب را بخوانید، لذت ببرید و از آن برای یادگیری بهره‌مند شوید.

سی و هشت

 

ویلم فلور*


به نام خدا، خرد داد و گردان سپهر آفرید

پیام لویی پاستور به انسانها

درهر حرفه ای که‌هستید : نه اجازه دهید که به بدبینی های بی حاصل آلوده شوید،و نه بگذارید که بعضی لحظات تأسف بار ، که برای هر ملّتی پیش می آید ، شما  را به یأس و نا امیدی  بکشاند . در آرامش حاکم بر آزمایشـگاه و کتابـخـانه هایتان زندگی کنیدنخست از خود بپرسید: برای یادگیری و خودآموزی چه کرده‌ام؟ سپس همچنان که پیش‌تر می روید بپرسیدمن برای‌کشورم چه کرده ام؟ و این پرسش را آن قدر ادامه دهید تا به این احساس‌شادی‌بخش و هیجـان‌انگیز برسید که شایدسهم‌کوچکی در پیشرفت و اعتلای بشریت داشته اید ، اما هر پاداشی که زندگی به تلاشهایمان بدهد، یا ندهد، هنگامی که به پایان تلاشهایمان نزدیک می شویم هر کداممان   باید حقّ آن را داشته باشیم که با صدای بلند بگوییم :

«من آنچه در توان داشته ام انجام داده ام»

اهدایی: محمّدحسن ابریشمی

تهران، 1392، تلفن 44205577

 

به نام خدا

خرد داد و گردان سپهر آفرید

برای آن‌که روزگارانی‌خوش بدون استرس وتنـش داشته باشید به این راهکارها نیاز دارید:

1- از کارها و مسایل کوچک‌شروع کنید. خودتان را غرق تغییرات بزرگ نکنید، به‌خصوص اگر چند تغییر وتحول همزمان شوند.

2- ارتباطات با بزرگتر ها ، اساتید ، خویشان و دوستان را فراموش نکنید.عشق و دوستی را در زندگی خود بر همه چیز مقدم  بدارید. ارتباط با دوستان و بستگان ، به سلامت  قلب و ترشح هورمون کاهنده‌ی استرس  کمک می‌کند و شما را از افسردگی دور ، و از انزوا خارج می سازد.

3- روی زمان حال تمرکز کنید . به جای آن‌که در گذشته سیر کنید و به فکر اشـتباهات گذشته باشید ، به بهتر کردن شرایط فعلی فکر کنید.

4- بنویسید : راه اصلی کاهش استرس ، و خلاصی از دست احساسات‌منفی، یادداشت کردن و روی کاغذ آوردن آنهاست ، چرا که نوشتن‌،بهترین روش برای این کار است، پس باید حین فشـار،افکارمنفی خود را روی  کاغذ بنویسید  و آنها را با تمرین از ذهن دور کنید.

5- روی اخبار مختلف کنترل داشته  باشید؛ به‌هر اندازه که از اخبار و وقایع ناراحت کننده بی‌خبر باشید ،به همان اندازه اندیشه شما پذیرش  اطلاعات و اخبار خوبِ امیدوارکننده و سازنده را دارد  و قطعا”  جسم و جان شما راحت و‌آسوده‌تر است.

6- آرام راه بروید . چراکه راه رفتن آرام موجب نشاط و رفع استرس می‌شود .

7- از جملات مثبت در ذهنتـان اسـتفاده کنید.جملاتی مثل  « من قوی‌هستم» ویا «ذهن پویای من به یا ریم می آید » ازجمله مواردی هستند که  به شما روحیه میدهند . درلحظات پرتنـش و  ناراحت کننده تصویری آرام و خوب مثل ساحل دریا ،یا باغ و دشتی پر گل، یا لبخند و نگاه شادمانه‌ی کودکان، و امثال آن را در ذهنتـان‌مجسم کنید.

8-  مراودات ، رفت و آمدهایتان  را  هم دوست داشته باشید؛ رفت و آمد به‌محل کار و یا جاهای دیگررا تکراری و یکنواخت ندانید ، بلکه می‌توانید با  گوش کردن  به‌موسیقی ، مطالعه ، دعا  و یا سایر روشها این فرصتها راهم خوشایند کنید .

9- قدرشـناسی و سپاسگذاری را تمرین کنید . پنج دقیقه در روز را به‌شکر گزاری از تمام‌نعمت هایی که خداوند به شما ارزانی داشته اختصاص دهید، و شبانگاه که به بستر خواب می‌روید دقایقی فعالیت همان‌روز و برنامه‌ی کار فردای خود را مرور کنید.

10- بهتر است همواره ازنفس کشیدنتان شروع کنید ، چون ممد حیات  و مفرّح ذات ، ومنبع همه لذت هاست.

 

خرداد 1398

اهدایی:                                                                                  ـ  تهران، تلفن  44205577

[1]. طی نیم قرن دوستی، مَودَّت و افتخار همکاری در بانک کشاورزی با آقای محمدحسن ابریشمی، و آشنایی با تألیفات و آثار ایشان، که خیلی از آنها را با اشتیاق مطالعه کرده‌ام، بر آن شدم شرح احوال و زندگی‌نامه‌ای از این دوست فروتنِ فرهیخته تدوین کنم. به همین منظور با استفاده از لوحه‌های فشردة مصاحبه‌های تلویزیونی، رادیویی و مطبوعاتی، و نیز از یادداشت‌ها و مقدمة آثار ایشان، به ویژه آنچه در آرشیو روزنامة اطلاعات موجود و در دسترس اینجانب بود، و نیز خلاصه‌ای از یادداشت‌های مبتنی بر گفتگوهای مورخ 25 آذر 1392 و 20 اسفند 1399 با ایشان، استفاده کرده که حاصل آن پیش روی شماست. یقین دارم مطالعة مطالب آن برای بسیار کسان به‌ویژه خویشان، دوستان و همکاران استاد ابریشمی دلنشین است، به خصوص که برای فرزندان و نوجوانان ما پند‌آموز و سازنده به نظر می‌رسد.

پرویز غفوری، تهران 25 آذر 1399.

[2]. واژة محلی «آتو» با ریشة ناشناخته، در گویش همشهریان تربتی به معنی بانوی روضه‌خوان و نیز مکتب‌دار، و به همان معنی و مفهوم «آخوند» است که برای مردان تداول دارد. طی سال‌های 1320 تا 1340 بانوانی چون «آتو حمیده»، «آتو خینسا»، «آتوزهرا»، «آتو عروس»، «آتو فاطمه»، «آتو کربلائی»، «آتو مُرصَّع» و «حاج آتو» در روضه‌خوانی و مکتب‌داری شهرتی داشتند. در سروده‌های لطف‌الله نیشابوری (وفات 812)، از جمله در این بیت آمده است:«گفت: ای جدّة اولاد من / مام من آتون من استاد من» (دیوان لطف‌الله نیشابوری، ص 640، س 8)؛ رستم‌الحکما (محمدهاشم آصف) نیز در رستم‌التواریخ (که تألیف آن در سال 1193 آغاز شده) واژة فارسی گویشی «آتون» به همان معنی آورده است: «… زنان ماهرویِ مشکین مویِ لاله رخسار به قدر پنج هزار خاتون و بانو و آتون و گیسو سفید و کنیزک و خدمتکار به دورش فراهم و جمع می‌آمدند با هزار گونه تملق و چاپلوسی…» به نوشتة مرحوم دهخدا «آتون: کدبانویی که دخترکان را تعلیم خواندن و دوختن دهد، معلمه» (لغت‌نامه). به نظر می‌رسد که کلمة «آتو» یا «آتون» مورد بحث از واژگان فارسی گویشی محلی بوده، که ریشه و اصل آن ناشناخته است.

[3]. روانشاد غلامرضا عظیمی (فرزند حاج رستم خان) ادیب، نویسنده، مؤسس مدرسة عالی مهمانخانه‌داری (در سال 1339-1340)، مدیر کل آموزشگاه‌های فنی و حرفه‌ای وزارت آموزش و پرورش از نویسندگان روزنامة کیهان که صفحة خانوادة آن را تدوین می‌کردند. در جوانی آموزگار ما در مدرسة گُل بودند.

[4]. خاطرة کتاب‌های اهدایی مرحوم غلامرضا عظیمی را در کتاب دیار و همدیاران (ص 54-57) نقل کرده‌ام؛ از دیگر دبیران شادروانان: محمد رئیسی (تعلیمات اجتماعی)، غلامعلی معینی (دستور زبان فارسی)، حاج شیخ محمدتقی نحوی (قرائت و صرف و نحو عربی)، محمدعلی هاشمی (تاریخ و ادبیات)، و مخصوصاً نورالله اصفهانی‌زاده (فیزیک) و احمد فاضل (طبیعیات) از جملة مشوقین این هیچمدان در دورة دبیرستان بودند.

[5]. عبدالرضا باقری کاظم‌آبادی و عباس همتی کاخکی، مروری بر تحقیقات و مطالعات انجام شده در مورد زعفران، مشهد، سازمان پژوهش‌های علمی و صنعتی ایران مرکز خراسان، 1369؛ و نیز: مجلة رشد (زیست‌شناسی) ، شماره 2، پاییز 1370، ص 40.

[6]. محمدحسن ابریشمی، پستة ایران، شناخت تاریخی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1373، ص 40.

[7]. دانشنامة جهان اسلام (5)ب ـ پ زیر نظر غلامعلی حداد عادل، تهران، 1379، مقاله «پسته» تألیف محمدحسن ابریشمی، ص 628-636.

[8]. این گفتگوی تلویزیونی بارها از شبکه 4 پخش شده است.

[9]. پژوهش‌های ایران‌شناسی، جلد بیست‌ویکم، به کوشش ایرج افشار با همکاری کریم اصفهانیان، تهران، بنیاد موقوفات دکتر افشار، 1392، ص 1-14.

[10]. اسامی جمع زیادی از اساتید و فرزانگان را در تألیفات خود: شناخت زعفران ایران، ص 18؛ زعفران ایران، ص چهل‌و‌یک؛ پستة ایران، ص 7-9؛ زعفران از دیرباز تا امروز، ص بیست‌ونه و سی و نیز دیگر آثار و مقالات خود آورده؛ و از عنایت و توجه آنان سپاسگزاری کرده است.

[11]. محمدحسن ابریشمی، زعفران ایران، شناخت تاریخی و فرهنگی و کشاورزی، ویراستة دکتر محمدجعفر یاحقی، مشهد، مؤسسة چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی، 1376، ص 26 و 28.

[12]. دکتر بهرام گرامی، گل و گیاه در هزار سال شعر فارسی، تهران، انتشارات سخن، 1389، ص 25.

[13]. عناوین مقالات و شماره جلدهای پژوهش‌های ایرانشناسی از این قرار است: 1. سَرو در فرهنگ ایرانی و نقش‌های هخامنشی (ج 15، ص 9-29)؛ 2. چهارشنبه‌سوری منشأ از شبانگاه قتل متوکل دارد (ج 17، ص 1-27)؛ 3. کاشف‌السلطنه حاکم تربت حیدریه، نخستین شهردار تهران، و آورندة چای به ایران (ج 18، ص 17-56)؛ 4. انغوزه و صمغ‌های مشابه در فرهنگ ایرانی (ج 19، ص 33-67)؛ 5. واژة پسته و منشأ آن (ج 21، ص 1-14).

[14]. رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی در تاریخ طبری، در اواخر سال 1401 توسط مرکز نشر دانشگاهی (در 838 صفحه قطع وزیری، جلد زرکوب) منتشر شد، که مورد توجه خیلی از بزرگان و پژوهشگران و علاقمندان به تاریخ و فرهنگ و فلاحت ایران و اسلام قرار گرفت و به چاپ دوم رسید، از سوی دیگر به عنوان اثر شایستة تقدیر «در چهلمین جایزه کتاب سال جهموری اسلامی ایران» در تاریخ 4 مرداد 1402 شناخته شد، و توسط جناب آقای محمدمهدی اسماعیلی وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی به دریافت جایزه و لوح تقدیر نائل آمد. در پی آن جناب آقای فرشید فرخ‌نژاد مدیرعامل محترم بانک کشاورزی ایران (بدان لحاظ که بازنشستة 37 سال پیش این بانک هستم) جلسه‌ای خاص (توسط جناب سعید شهبازی ریاست روابط عمومی) برگزار کردند، و ضمن تمجید از خدمات گذشته این هیچمدان و تبریک و تجلیل از کتاب رستنی‌ها و پدیده‌های نباتی در تاریخ طبری لوح تقدیر و هدیه‌ای مرحمت کردند. با سپاس از همة آنان.

[15]. طی سال‌هایی از عمر خویش یادداشت‌هایی دربارة دیارمان «تربت حیدریه» و همدیارانمان اعم از بزرگان و دانشمندان، از جمله شادروان حسینعلی راشد و شیخ احمد تربتی (ملقب به سلطان العلما، مشهور به روح‌القدس) و … پرداخته و شرح احوال کامل قطب‌الدین حیدر عارف غریب قرن ششم خفته در تربت حیدریه را در ماهنامة پیک تربت به چاپ رسانده، و در کتاب دیار و همدیاران نیز از مجموعة یادداشت‌های خود دربارة تربت حیدریه و همشهریان» پانزده یادداشت را منتشر کرده است. و اگر عمری باقی باشد بقیة یادداشت‌ها را منتشر خواهد کرد، ان‌شاالله.

[16]. بنگرید به زعفران از دیرباز تا امروز، ص 629، ذیل عنوان «جشن زعفران».

[17]. همان کتاب، ص 629 و 706؛ خطابه استاد ابریشمی در روزنامة اطلاعات شماره‌های 22644 و 22656 طی یکشنبه‌های مورخ 10 و 17 و 24 آذرماه 1381 منتشر شده است.

[18]. بنگرید به دو صفحة پایانی زندگی‌نامة حاضر

[19]. باید یادآور شود که «حافظة قوی» در شمار خصلت‌های نیک، و آنچه موجب تضعیف «حافظه» می‌شود خوی یا خصلت‌های بد به شمار می‌آید از آن جمله «حِقد: کینه» و «حِرص: آزمندی» و «حَسد: رشک» و «حسرت مستمر: اندوه و افسوس تمرکزیافته در ذهن» است، چهار خصلتی که چون «حافظه» با «ح» آغاز می‌شود و همة انسان‌ها کم‌وبیش در ذات و نهاد باطن دارند که مدت‌ها، گاهی تا پایان عمر، بخشی از مراکز فعالیت‌های ذهنیِ مَغز (مُخ) را می‌گیرد و قدرت حافظه و تفکر را می‌کاهد. این چهار خصلت بد را با عادت به مطالعه و تمرین‌های مستمر می‌توان تا حد صفر کاهش داد و موجبات تقویت حافظه را فراهم آورد.

* پرفسور ویلم فلور: نویسنده، زبانشناس و ایرانشناس مشهور هلندی مقیم امریکا، آشنایی کامل به زبان‌های فارسی و عربی، با مطالعة کتاب زعفران از دیرباز تا امروز، که توسط شادروان ایرج افشار، در بهمن ماه 1388 به ایشان اهدا شده است، شرحی بر آن نوشته‌اند.

* پرفسور فضل‌الله رضا (تولد 10 دی 1293 رشت، وفات 29 دی 1398 اوتاوا، کانادا) از دانشمندان نامدار ایرانی، ریاضی‌دان، ادیب، دکترای مهندسی برق، رئیس دانشگاه شریف (1346-1347)، استاد دانشگاه تهران، از چهره‌های ماندگار، سفیر سابق ایران در یونسکو و کانادا، عضو افتخاری فرهنگستان زبان و …

[20]. واژة «دهقان» معرب «دهگان» پهلوی و فارسی، کلمة مرکب (ده + گان) به معنی بزرگ و رئیس ده، دهخدا و کدخدا است؛ مطلب مزبور در شمار «نخستین‌ها» نیامده چون از چشم و قلم حقیر افتاده است، به همین جهت عیناً از متن (ص 144) نقل شد.

* دکتر احمد مهدوی دامغانی (تولد 13 شهریور 1305 مشهد، وفات 27 خرداد 1401 فیلادلفیا) متکلم، مجتهد، نویسنده، پژوهشگر، متخصص در ادبیات فارسی و عرب، استاد پیشین دانشگاه تهران و دانشگاه فیلادلفیا (روانش شاد باد).

* پروفسور ویلم فلور (متولد 1942)، ایران‌شناس نامدار و پرکار هلندی، و مسلط به چند زبان از جمله عربی و فارسی، دارای بیش از 260 مقاله و کتاب در زمینۀ تاریخ اجتماعی و اقتصادی ایران است که شماری از آنها به فارسی ترجمه شده است، از جمله کتاب‌های کشاورزی ایران در دورۀ قاجار، تاریخ نان در ایران، و تاریخ مالی ایران در روزگاران صفویان و قاجاریان.

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *