هوشمندی‌های رفتاری حشرات (بخش چهارم)

تاريخ خبر: یکشنبه 7 مهر 1398- 29 محرم 1441ـ 29 سپتامبر 2019ـ شماره 27390 

هوشمندي ‌هاي رفتاري حشرات
دكتر محمدحسن ابريشمى ـ بخش چهارم
 

ثعالبي نيشابوري (ابومنصور، وفات 429) در «ثمار القلوب»، ضرب‌المثل‌هاي رايج در بين اعراب با مضامين و موضوعات مختلف اعم از رستني‌ها و جانداران و کاني‌ها و غير آن و همانندي‌هاي هر يک را نقل کرده است.
از آن جمله مثل‌هايي درباره «مُور، مُورچه: نمل» و همانندي‌ها و هماهنگي‌هاي اين حشرة دارد؛ و نيز ضرب‌المثل‌هايي که بيانگر زيست اجتماعي سازمان‌يافته و منظم انبوه مورچگان است نقل کرده و يادآور مي‌شود، ضعف و زبوني «مور» هنگامي است که «بال» يا «جناح» در مي‌آورد.
ثعالبي با نقل سه ضرب‌المثل با مضامين «نَمل»، شرح و تعريفي براي هر يک نقل کرده است:
“«جناحُ النَّملة»: نکوحال شدنِ ناتوان، و دارا گشتنِ بي‌چيز، را که سبب مرگ وي گردد، به «بال» درآوردن «مورچه» مثل زنند؛ زيرا قوي‌تر سببِ مرگِ مورچه، بال درآوردن
او باشد…
«قرية النَّمل»: خانه يا جاي پرجمعيت را به «قرية موران» مانند کنند…
«وادي النَّمل»: جايي که باشندگان آن بسيار و ساکنانِ در آن بي‌شمار باشد به «وادي مورچگان» مثل زنند…”[1]
شهمردان بن ابي‌الخير رازي، در نزهت نامة علائي (تأليف 488) مطلبي در باب هوشمندي رفتاري مورچگان دارد که موردي از آن در باب فاصلة آب‌هاي زيرزميني تا سطح زمين، از سويي مشابه نوشتة مسعودي و از سويي ديگر دال بر سرتاسري بودن اين باور در قلمروهاي فرهنگ ايراني است:‌
“مورچه،در خانه کردن و قُوت و زادنهادن همه ياور يکديگر باشند … ايشان را جفت گرفتن نيست، و چون دانة خوردنين ]مأکول، قابل خوردن[بهم آرند بر قطار بايستند، و جايگاهي بر زَبَر ساخته باشند چنان که آب بدان نرسد، و دانه را بِبَرند و به دو نيم کنند تا چون نَم بدو رسد بِنَرويَد.
و [تخم]گشنيز چون دانند که هم برويد پوست باز کنند.
و چون باران خواهد آمدن زود بدانند [و]اگر دانه بيرون آورده باشند به تعجيل بردارند و در سوراخ و جاي خويش برند به زودي. و چون در سوراخ [لانه، دانه‌ها] نَم يافته باشند از جاي بيرون آرند و به آفتاب نهند تا خشک شود، آنگاه ديگر باره ببرند
و بنهند.
مورچة خُرد، که «شيد» خوانند، چون بر «مار» زخمي يا خراشيدني رسد بر آن جمع شوند و بخورد و [در معرفي مار]گفته شد. اگر مورچه‌اي بزرگ در خانة مورچگان خُرد شود همه آن را بخورند.
و هر کجا مور بزرگ گران [سنگين، کُند] رُو باشد بر آن زمين آب زود بر‌آيد، و اگر تيزرو باشد آب دور باشد و تلخ… عجوبه [چيزي که مردم را به شگفتي واداشت]، گويند: رويگري، طوقي بزرگ از «روي» همي ريخت، مورچه‌اي بر خاک اندر ميان ] طوق[افتاده بود، به هر جانب مي‌رفت گرما زيادت مي‌شد، بازمي‌گشت، تا به جايگاه مرکز پرگار بايستاد، و از آن جاي پيش نرفت و بر آن نقطه او را مرده ديدند.”[2]

[1]. ثعالبي نيشابوري، ثمار القلوب في‌المضاف و المنسوب، ترجمة رضا انزابي‌نژاد، مشهد، دانشگاه فردوسي، 1376، ص 123، 426، /544 به اختصار.
[2]. شهمردان بن ابي‌الخير، نزهت‌نامة علائي، به کوشش دکتر فرهنگ جهانپور، تهران، مطالعات و تحقيقات فرهنگي، 1362، ص 205، 206.

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *