هوشمندی و حساسیت های رفتاری حشرات تحقیقات، تجارب و دانستنی های نو (قسمت اول)

تحقيقات بشري در باب هوش و ادراك جانداران،‌ در دو قرن اخير بسيار چشم‌گير است. به طوري كه هر روز، از شبكه‌هاي تلويزيوني و اطلاع‌رساني جهاني، آگاهي‌ها و دانستني‌هاي نو و اعجاب‌انگيز فراواني درباره جانداران، اعم از جانوران و گياهان، پخش مي‌شود. در بين گونه‌هاي مختلف جانوران عالم، تعدد و تنوع «حشرات» از همة حيوانات شناخته شده بيشتر است، موجوداتي كه از نظر جانورشناسي گروه‌هاي بسيار انبوهي از بندپائيان را تشكيل مي‌دهند. بررسي‌هاي فسيل‌شناسي دلالت بر آن دارد كه حشرات قديم‌ترين ساكنان كرة زمين هستند. خسارات سالانة حشرات مضر فراوان است، اما در گرده‌افشاني مفيدند و بعضي حشرات مضر را نيز نابود مي‌كنند، برخي از حشرات غذاي عمدة بسياري از ماهي‌ها و مرغان به حساب مي‌آيند. «از حشراتي كه آدمي مي‌خورد ملخ است. ابريشم، عسل، قرمزدانه، و لاك محصولات حشره‌اي هستند» (دايره‌المعارف فارسي، ذيل: «حشره»). دانشمندان و نويسندگان غربي پژوهش‌هاي پردامنه‌اي دربارة حشرات انجام داده و در شناخت گونه‌هاي مضر و مفيد آنها تحقيقات ارزشمندي منتشر كرده، يا ـ از مراحل مختلف تكاملي و چگونگي جفت‌گيري، توليدمثل، ريز و درشت ـ شيوة تغذيه و زيست بسياري از گونه‌هاي آنها فيلم‌هاي علمي و آموزنده و گاه زیبا و اغلب سرگرم‌كننده، و حتي ترسناك، تهيه كرده و به نمايش گذاشته‌اند.

موريس مترلينك دانشمند، شاعر و متفكر نامدار بلژيكي (1862-1949م) آثار علمي، ادبي، عرفاني و داستان‌هاي دلنشين فراوان دارد،[1] و از جمله كتابهايي با عناوين: زنبور عسل، زندگي مورچگان، موريانه نوشته كه به فارسي ترجمه شده است. مترلينگ در اين كتاب‌ها در مورد زندگي اجتماعي، سازمان و تشكيلات و نظم حاكم بر جامعة حشرات مزبور سخن گفته، و طي نگارش‌هاي دلنشين خود راز و رمزهاي فراواني از زندگاني هوشمندانه و مقررات حاكم بر تشكيلات جمعي حشرات گشوده است.

برخي از نويسندگان غربي در نگارش‌ها و داستان‌هاي خود گاهي اشاره‌هايي به چگونگي زندگي برخي حشرات ـ و عشق، غريزه، همآغوشي، ستيزها و حالاتي از آنها ـ‌ دارند؛ از باب نمونه جك لندن (1876 تا 1916م) در قرن 19، در داستان دلنشین و سرگرم‌کنندة « ستاره گرد»، تجارب بسيار جالب و شگفت‌انگيز يك كارشناس كشاورزي محكوم به حبس طولاني، درباره هوش، غريزه، عشق، نفرت، سركشي و حتي فرضيه خودكشي مگس‌ها را نقل كرده است. اين كارشناس، فرهيختة با مطالعات علمي و تجارب آزمايشگاهي ممتاز، به اتهامي موهوم، بي‌گناه محكوم به حبس شده بود. وي در سلول انفرادي (كم روشنايي با يك پنجره و ديوارهاي سيماني سیاه‌رنگ) خود، تصميم مي‌گيرد محدوديتي در فضاي سلول، و روي چهار ديوار آن، براي حيطة پرواز و جاي نشستن 20 يا 30 مگس موجود ايجاد كند. به اين ترتيب كه خط فرضيِ مستقيمي بر روي چهار ديوار سيماني ـ در امتداد و راستاي خط افقي قسمت پايين چارچوب پنجرة كوچك سلول ـ در عالم خيال ترسيم مي‌كند و بر روي چهار ديوار تجسم مي‌بخشد. بدين سان در ذهن خود فضا و ديوارهاي سلول را در دو قسمت فوقاني و تحتاني جدا مي‌سازد. بخش فوقاني فضا و ديواره‌هاي آن (يعني قسمت بالاي خط مستقيم ذهني در راستاي خط زير پنجره بر روي چارديوار) را قسمت آزاد براي پرواز و نشستن مگس‌ها، و بخش تحتاني فضا و روي چارديوار سلول را قسمت ممنوعه براي پرواز و نشستن آنها، در خيال خود، تعيين مي‌كند. اين فضاهاي خيالي، آزادِ فوقاني و ممنوعة تحتاني (يا به اصطلاح زير خط قرمز)، را با دقت و حوصله طي تمرين‌هاي متمادي به مگس‌ها تلقين مي‌كند و به آنها مي‌فهماند كه فضاي پرواز و جاي نشستن آنها قسمت فوقاني سلول است. هيچ مگسي را نمي‌گذارد كه در فضاي تحتاني به پرواز درآيد و روي ديوارهاي ذيل خط فرضي بنشيند، و در صورت تَخَطّي هر يك، آنها را با حركت و اشارة دست به قسمت فوقاني مي‌راند. به تدريج همة مگس‌ها فضاي تحتاني ممنوعة پرواز و نشستن ـ يعني قسمت پايين خط فرضي مركوز در ذهن كارشناس ـ‌ را دقيقاً درك كرده، و از آن پايين‌تر نمي‌آمدند. روزي مگسي به سرپيچي از اين نيَّت و خواست كارشناسِ ديكتاتورِ لجوج پرداخت، و فضاي پايين خط فرضي او را ناديده گرفته، در زير آن نشست. كارشناس به دفع مگس پرداخت، اما او مجدداً در بخش ممنوعه به پرواز درآمد، و زير خط را ترجيح داد. تلاش‌هاي كارشناس نتيجه نداد، آن مگس سركشي مي‌كرد و فرمان نمي‌برد. با ذره‌بين به معاينه مگس پرداخت، تفاوتي با ديگر مگس‌ها نداشت. دليل عصيان مگس را درك نمي‌كرد. پرسش‌هايي در ذهن او خطور كرد: آيا مگس ديوانه يا عاشق شده؟ نوميدي جانش را به لب رسانده؟ تصميم به مبارزه دارد؟ يا مي‌خواهد غرور او را در هم شكند؟ يا قصد خودكشي دارد؟ مگر مگس‌ها ادراك و شعور براي تشخيص خط فرضي، و ذهنيات بشري دارند؟ اين گونه پرسش‌ها در آن داستان مطرح شده است[2].

 

آزموده‌ها، دانش‌ها، تفکرات و باورهای ایرانیان

همچنین در لابه‌لای سطور و صفحات متون کهن، با عناوین و موضوعات مختلف، گاه برحسب اقتضا، یا به عنوان تمثیل، به صورت پراکنده از برخی عالم هستی، از جمله «کانی‌ها»، «رستنی‌ها» و «جانداران» یاد شده است. اما افزون بر این، در بعضی از منابع کهن جستارهای مستقلی به مباحث کانی‌ها، رستنی‌ها و جانوران، اختصاص یافته، و در هر مبحث مشخصات و خواص و خصوصیات بسیاری از کانی‌ها و گیاهان و جانداران، از آن جمله «حشرات» ثبت شده است. مطالب این منابع، یا درواقع متون کهن دانشنامه‌ای، حاوی آموزه‌ها، تجارب، تفکرات و باورهای پیشینیان دربارة موضوعات مختلف است، که به گمان دربردارندة مطالبی با نکات علمی، یا احیاناً قابل پژوهش و بررسی نیز هست.

دو تن از دانشمندان و مأخذشناسان بزرگ معاصر، شادروانان محمدتقی دانش‌پژوه و ایرج افشار، با معرفی این‌گونه آثار، به تصحیح و تحشیه و انتشار پاره‌ای از آنها اقدام کرده و مقدمه‌ای عالمانه‌ برای هر یک نوشته‌اند. از باب نمونه استادایرج افشار در تصحیح و چاپ مُنَقَّحِ فرخ‌نامه، از متون کهن دانشنامه‌ای قرن ششم هجری، با اشاره به کثرت این‌گونه تألیفات در جهان اسلام که «در حکم دایره‌المعارف امروزه بوده است» و یاد‌آوری این نکته که «اگرچه در این نوع کتب عقاید عجیب و قریب خرافه‌نما به کثرت دیده می‌شود، از لحاظ تاریخ اندیشة بشری و نحوة تفکرات علمی و پیشرفت تمدن، این آثار از مآخذ اصیلِ دست اول به‌شمار می‌آید و محتوی بر نوادر اقوال و اطلاعات مفید است…» [3]؛ و در «یادداشت» ایشان بر کتاب منافع حیوان می‌خوانیم :«… ضمناً تاریخ حیوان‌شناسی ایرانیان، که یکی از وجوه شناساندن معارف ماست، از نگاه تاریخی برجسته می‌شود؛ زیرا تاریخ علوم گوشة پرارجی از تاریخ عمومی ماست…» (یادداشت، منافع حَیَوان، ص 15).[4] استاد محمدتقی دانش‌پژوه نیز در تصحیح و تحشیة کتاب دایره‌المعارف گونة فارسی، با عنوان یواقیت العلوم و داری النجوم (از مؤلفی ناشناخته در نیمة دوم قرن ششم)، طی مقدمة مبسوط خود، با معرفی عناوین ومشخصات بسیاری از متون دانشنامه‌ای، از جمله یاد‌آور می‌شود که: «دانشمندان ایرانی از دیرباز با نگارش دایره‌المعارف آشنای داشته‌اند، و کهن‌ترین اثر علمی از این نوع، که در ایران آشکار شده، می‌توان اوستای زردشت و خشور را به شمار آورد که، گذشته از مباحث دینی، مسائل علمی هم در آن بوده است. از آثار پهلوی می‌توان دینکرد را، که مسائل گوناگون را در بر دارد، در این زمینه به‌شمار آورد…، [5] این آثار چون به درخواست دانش‌پژوهان و طبقة متوسط، یا ا میران و وزیران، تدوین می‌شده جنبة عمومی آنها بیشتر و به زبان ساده‌تر و روشن‌تری نوشته شده، و مؤلفان کوشش می‌کرده‌اند که بیشتر از علوم مربوط به زندگی مردم در آنها یاد کنند…» [6]

هوشمندی و حساسیت‌های رفتاری برخی حشرات

همان‌سان که اشاره شد، پژوهش‌های دانشمندان در دو قرن اخیر در باب هوش و ادراک جانوران، از جمله دربارة «حشرات» بسیار پردامنه و چشمگیر است. در متون کهن بعد از اسلام، به‌ویژه در منابع دایره‌المعارفی قدیم، نیز از این گونه تجارب و همچنین باورها و تفکرات، دال بر اداک و هوش «حشرات»، نقل شده که عمدتاً مبتنی بر آزموده‌ها و گفته‌ها و پندارهای قدیمتر ایرانیان است. در این گونه منابع بیشتر به تجارب و باورها دربارة رفتارها وحساسیت‌ها و حرکات هوشمندانة برخی از حشرات، چون «مورچه» و «ملخ» و «زنبور عسل» اختصاص یافته که در ادامه به آن پرداخته است.

1- مورچه

پاره‌ای از تجارب و باورهای پیشینیان دربارة رفتارها و حساسیت‌های مورچگان در متون کهن به چشم مي‌خورد. از باب نمونه ابودلف مهلهل خزرجی، در سال 341 هجری، طی دیدار از دماوند، به تجربة اهالی، در باب رفتار مورچگان اشاره کرده است که دلالت بر ادراک این حشره در پیش‌بینی «خشکسالی» دارد.

… در یکی از رشته‌های این کوه آثاری از یک ساختمان قدیمی یافتم که در اطراف آن قبرهای زیادی وجود داشت و نشان می‌داد که محل ییلاقی بعضی از پادشاهان ساسانی بوده است. مردم این محل وقتی ببینند مورچگان به تعداد زیادی دانه جمع و ذخیره می‌‌کنند پیش‌بینی می‌نماید که در آن سال خشکسالی به آنها روی خواهد آورد. [7]

نمونه‌های دیگری از باورها دربارة رفتار آگاهانة حشرات، به ویژه مورچگان، در متون کهن موجودات، مثلاً مسعودی (ابوالحسن علی بن حسین، وفات 346)، در مروج الذهب (تألیف 336 ) روش‌هایی برای آگاهی از فاصله آب‌های زیرزمینی تا سطح زمین را از کتاب الفلاحه نقل کرده، از آن جمله به شیوه‌ای شگفت پرداخته که از مطالب آن ادراک مورچگان قابل استنباط است (ج 1، ص 128):

در بعضی نسخه‌های کتاب الفلاحه، در همین معنی، چنین دیدم که هر که خواهد این نکته ]نزدیکی آب به سطح زمین را[ بداند به خانة مورچه بنگرد، اگر مورچگان درشت و سیاه و کُند رفتار باشند به اندازة کُندی رفتارشان آب به آنها نزدیک است، و اگر مورچگان تندرو باشند که به آنها نتوان رسید آب در عمق چهل ذراع است. و آب اولی ] که فاصله‌اش با سطح زمین کم است[ شیرین و خوش، و آب دومی سنگین و شور باشد.

شهمردان بن ابی‌الخیر رازی، در نزهت نامة علائی (تألیف 488) مطلبی در باب هوشمندی رفتاری مورچگان دارد که موردی از آن، در باب فاصلة آب‌های زیرزمینی تا سطح زمین، از سویی مشابه نوشتة مسعودی و از سویی دیگر دال بر سرتاسری این باور در قلمروهای فرهنگ ایرانی است:‌

مورچه، در خانه کردن و قُوت و زادنهادن همه یاور یکدیگر باشند … ایشان را جفت گرفتن نیست، و چون دانة خوردنین ]مأکول، قابل خوردن[ بهم آرند بر قطار بایستند، و جایگاهی بر زَبَر ساخته باشند چنان که آب بدان نرسد، و دانه را بِبَرند و به دو نیم کنند تا چون نَم بدو رسد بِنَرویَد. و ]تخم[ گشنیز چون دانند که هم بروید پوست باز کنند. و چون باران خواهد آمدن زود بدانند ]و[ اگر دانه بیرون آورده باشند به تعجیل بردارند و در سوراخ و جای خویش برند به زودی. و چون در سوراخ ] لانه، دانه‌ها[ نَم یافته باشند از جای بیرون آرند و به آفتاب نهند تا خشک شود، آنگاه دیگر باره ببرند و بنهند. مورچة خُرد، که «شید» خوانند، چون بر «مار» زخمی یا خراشیدنی رسد بر آن جمع شوند و بخورد و ]در معرفی مار[ گفته شد. اگر مورچه‌ای بزرگ در خانة مورچگان خُرد شود همه آن را بخورند. و هر کجا مور بزرگ گران]سنگین، کُند[ رُو باشد بر آن زمین آب زود بر‌آید، و اگر تیزرو باشد آب دور باشد و تلخ… [8]

محمدبن محمود طوسی در عجایب المخلوقات (تألیف 556) مطالبی جالب در باب تدابیر و حساسیت‌های مورچه (عربی آن: نَمل) نقل کرده است، و در ضمن معرفی این حشرة پرتلاش، از رفتارهای غریزی و آگاهی‌ها و پیش‌بینی‌های هوشمندانه، و نیز آزمندیها و دیگر خصوصیات آن سخن گفته و در ضمن ارائه برخی تجارب پیشینیان به شرح آزمونی جالب در جهت اثبات ادراک و هوش مورچگان، پرداخته است (ص 631):

… و این مورچه، بدان ضعف، حرصی دارد که دانه‌ها می‌کشد، و حرص در چهارکس است: در آدمی و مورچه و کلاغ و موش؛ این چهار جانور خزینه] انبار[ نهند مورچه از بهر زمستان جمع کند و دانه را به دو پاره کند تا بِنَروید، و گشنیز را به چهار پاره کند زیرا که نیمة وی بروید، و قطمیر] پوست نازک[ از حبوب برکند تا نروید … و حس وی چنان تیز بود که اگر چیزی تو بر بینی نهی بوی آن نشنوی … گویند طوقی آهنین از کوره بیفکندند، مورچه در میان وی بود، از هر جانب که می‌رفت حرارت می‌یافت، تا در مرکز دایره بخفت. این از درستی حس وی بود. و اگر شیر را یا اژدها را اندک مایة زخمی رسد مورچه وی را بخورد و در زخم رود تا به استخوان رسد. ثمامه‌] بن اشرس[9] [گوید که: «مورچه مانند تُرک است، هر امیری را لشکر بود با وی فرو آیند و با وی بازگردند» گروهی سیاه گروهی سرخ و گروهی پرنده و گروهی بی‌بال و پر.

ابوبکر جمالی یزدی، در فرخنامه (تألیف 580) نیز به همان نکتة، تشخیص فاصلة آب‌های تحت‌الارضی تا سطح زمین، از روی رنگ و حرکات رفتاری مورچگان، پرداخته است: «…. اگر خواهند که بدانند که در زمین آب دور است یا نزدیک، نگه در مورچة آن زمین باید کرد. اگر]مورچه[ ستبر و سیاه و سنگی بوَد آب نزدیک بوَد، و اگر دونده و لاغر بود آب دور تواند بود» (ص 114). زکریا قزوینی در قرن هفتم (602-682 هجری) در آثار البلاد، تعاریفی از ویژگی‌های این حشره دارد (ص 457):

نَمل، مور بود، حیوانی حریص … بود، و هیچ حیوانی را قوَّتِ شَمِّ وی نبود، زیرا که اگر چیزی از دست بیفتد چرب و شیرین، موری به بوی گرد آید و آن را به خانه برد و اگر چیزی بر نتوان داشت، دیگران را خبر کند تا بیایند و جملگی آن را بردارند، و اگر یکی معاونت نیک نکنند بر او گرد آیند و او را هلاک گردانند.

[1]. آثار موريس مترلينگ شهرت جهاني پيدا كرده، و در بين ايرانيان نيز جايگاه خاصي داشته، به‌طوري كه در فهرست كتاب‌هاي چاپي فارسي از آغاز تا آخر سال 1345 بيش از سي اثر از وي ثبت شده است: از جهان تا ابديت؛ اعترافات؛ افكار كوچك و دنياي بزرگ؛ افكار مترلينگ؛ انديشه‌هاي يك مغز بزرگ؛ بُعدِ چهارم؛ پرندة آبي؛ جهان بزرگ و انسان؛ خداوند بزرگ و من، در پيشگاه خدا؛ دروازة بزرگ؛ دنياي چهارم؛ دنياي ديگر؛ راز بزرگ؛ رستاخيز؛ زنبور عسل؛ زندگي مورچگان؛ ژاندارك؛ ژوزيل؛ ساعت شني؛ ساية بال‌ها؛ عقل و سرنوشت؛ عنكبوت زجاجي؛ فرشتگان بزرگ؛ قانون بزرگ؛ گنجينة ناچيز؛ مرگ؛ موريانه؛ موناوانا؛ ميزبانِ ناشناس؛ هوش گل‌ها (برخي از عناوين مزبور تكراري و توسط مترجمان جداگانه اتخاذ شده است).

[2]. اميدوار است، مضمون مطلب جك لندن در رمان « ستاره‌گرد» را به درستي نقل كرده باشد. چرا كه در حدود 46 سال پيش اين داستان دلنشين را خوانده‌ام.

[3]. ابوبکر مطهر جمالی‌ یزدی، فرخ‌نامه، به کوشش ایرج افشار، تهران، امیرکبیر، 1346، مقدمة استاد افشار.

[4]. عبدالهادی مراغی، منافع حَیَوان، به کوشش محمد روشن، تهران، بنیاد موقوفات افشار، 1388، یادداشت استاد افشار

[5]. در متون پهلوی (فارسی میانه)، چون بندهش و روایت پهلوی، نیز به مباحثی در باب آفرینش، موجودات عالم چون رستنی‌ها و جانداران و طبقه‌بندی آنها، براساس آزموده‌ها، دانش‌ها، تفکرات و باورهای ایرانیان در اعصار باستان مندرج است.

[6]. یواقیت العلوم و داری النجوم، از مؤلفی ناشناخته، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1345، مقدمه

[7]. سفرنامة ابودلف در ایران، ترجمة سیدابوالفضل طباطبائی، تهران، زوار، 1354، ص 78.

[8]. شهمردان بن ابی‌الخیر، نزهت‌نامة علائی، به کوشش دکتر فرهنگ جهانپور، تهران، مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1362، ص 205، 206.

[9]. ثمامه بن اشرس در عهد مأمون (خلافت 198-218 ه‍ ) می‌زیسته است: «گویند مأمون از یحیی بن اکثم و ثمامة بن الاشرس و علی بن عبیدة ریحانی از معنی عشق پرسید؟ هر یک از آنان چیزی گفتند ولی مأمون پاسخ شمامه را پذیرفت و او را آفرین گفت و هزار دینار جایزه داد» (یاقوت حموی، معجم الادباء، ص 811 ، شماره 769). در متن چاپی عجایب المخلوقات نام این شخص در یک جا «تمامه» آمده، و استاد ستوده احتمال داده‌اند که «ثمامه» درست است. در جای دیگر از همین شخص در این مطلب یاد شده است: «… دیک خروس بُوَد…؛ خروسی منقار بر چشم ثمامه بن الابرش زد از آن بمرد» (عجایب المخلوقات، ص 523)؛ که صحیح آن همان «ثمامه بن اشرس» است که یاقوت، در وقایع عهد مأمون، به شرح مزبور از وی یاد کرده است.

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *