سخنی چند در باب تاریخ کشاورزی ایران (قسمت دوم: فرهنگ و منابع کشت‌وکار)

تاريخ خبر: چهارشنبه 14 اسنفد 1398- 9 رجب 1441ـ 4 مارس 2020ـ شماره 27516

 

 

سخني چند در باب تاريخ کشاورزي ايران -2

فرهنگ و منابع کشت و کار

استاد محمد حسن ابريشمي

 


گاهي دربارة انواع آسياب‌ها (که با نيروي دست انسان، حيوان، آب، باد به حرکت در مي‌آيد: دست آس، خراس، آسياب، آس باد)، و چرخاب و دولاب و پاياب (جايي که براي برداشتن آب در عمق زمين تعبيه مي‌شود و پلکان با شيب مناسبي دارد) و تالاب (: استخر يا تلخ) و دستگاه‌ها و وسايل متنوع ديگر ـ که در امور فلاحت به کار آيد ـ گفتگوهايي شده است. همچنين در اين منابع، گاهي مطالبي دربارة قوانين و ضوابط مربوط به امور مختلف زراعت و آبياري، محدوديت‌هاي کشاورزي، بليات و آفات فلاحت اعم از ارضي و سماوي، محروميت‌هاي رعايا، سختگيري‌ها و ظلم مالکان و حکام يا امراي محلي و حتي سلاطين و خلفا (اموي و عباسي) در اخذ سهم مالکانه و مالکيت از روستاييان و کشاورزان، ميزان و نوع محصولات زراعي و دامي؛ و پديده‌هاي مختلف فلاحتي هر يک از ولايات، درآمدهاي حکام محلي و حکومت مرکزي از اين بابت، و نيز موضوعات و مقولات ديگر در اين باره مطرح مي‌شود. اين گونه مطالب و اطلاعات فراوان، اما مختصر و بسيار پراکنده در منابع اسلامي و بويژه تأليفات و آثار دانشمندان ايراني (به زبان عربي و بيشتر فارسي) مندرج است. تعداد مآخذ بي‌شمار و با موضوعات مختلف است، مطالب و معلومات نيز خيلي خيلي زياد، اما هر موضوع و مورد عموماً در وجه ايجاز و اختصار و غالباً در حد اشاره است، که به هر حال براي تحقيق در باب رستني‌ها و امور زراعت و تأليف تاريخ کشاورزي ايران داراي اهميت است.
دستيابي به اين گونه مطالب پراکنده و بسيار انبوه مسلماً وقت گير است و به حوصله و دقت فراوان نياز دارد، زيرا مطالب در لابه‌لاي هزاران متن و مأخذ ادوار مختلف و با موضوعات گوناگون از جمله: تاريخي، تاريخ‌هاي محلي و منطقه‌اي، مسالک و سفرنامه‌ها، متون پزشکي و داروشناسي (مفردات و مرکبات)، نجوم، لغت فلسفه و حکمت و فقه و عرفان و تصوّف و ساير علوم و بويژه در متون ادبي (اعم از نظم و نثر) مستتر و مسطور اند. از باب مثال، در متون کهن فارسي بسيار، به‌ويژه درصدها مجموعة شعري و ديوان‌هاي سخن‌سرايان پارسي ادوار مختلف (در سرتاسر قلمرو جغرافيايي زبان فارسي، که تا حدودي با محدودة جغرافيايي اشاعة فرهنگ و مدنيت ايراني مطابقت دارد) تعاريف و تعبيرات و تعليلات و اشارات بسياري در باب رستني‌ها و محصولات زراعي و درختان و ميوه‌ها و پديده‌هاي فلاحتي و کشاورزي ايران وجود دارد، به طوري که مي‌توان براي هر يک از موضوعات و مقولات، مثل «انغوزه»، «زعفران»، «زيره»، «پنبه»، «انگور»، «پسته» و «ابريشم» و «انگبين» و غير آن، مطالب و تعاريف جالب، به‌ويژه ابيات و سروده‌هاي زيادي در حد يک رسالة ارزشمند فراهم آورد.
معلومات بسيار ارزشمندي هم در زمينة زراعت عملي و امور فني کشاورزي سنتي ايران به زبان فارسي از ادوار گذشته بر جاي مانده و مشتمل بر پنج عنوان مستقل به نام‌هاي: ورزنامه؛ آثار و احياء؛ ارشادالزراعه؛ علم فلاحت؛ مفاتيح الازراق، موجود است. همچنين برخي از مؤلفان داير‌ه‌المعارف‌هاي علوم و فنون قديم ابوابي دربارة امور کشاورزي و باغباني گشوده‌اند، و بعضي از آنان مباحثي را به شناخت عوامل اقليمي و نيز آب و خاک و مزروعات اختصاص داده‌اند.
افزون بر مطالب و معلومات فوق اطلاعات مفيد و در خور اهميتي (در مقولات مربوط به رستني‌ها و امور زراعت و تاريخ کشاورزي ايران و به‌ويژه ابريشم و ديگر محصولات و پديده‌هاي فلاحتي صادراتي ايران) موجود مي‌باشد که شامل نوشته‌هاي سياحان و حاصل سفرهاي دور و دراز و پررنج غربيان به سرزمين پهناور ايران است. با اين وصف بايد به هدف‌ها و مقاصد مکتوم، و گزارش‌هاي انتشار نيافتة برخي از آنها که منجر به قطعه قطعه شدن محدودة ايران فرهنگي شده و مشکلات عملي در باب تدوين تاريخ کشاورزي ايران ايجاد کرده است نيز توجه داشت.
از حدود قرن هفتم هجري تا عصر حاضر مسيونرهاي مسيحي و سياحان و مأموران غربي،
آمد و شدهايشان به ايران و (و نيز ساير نواحي آسيا از طريق ايران) اوج مي‌گيرد و تا عصر حاضر ادامه پيدا مي‌کند. آنها با ارتباطي که با امپراتوران مغولي چين و ايران(منکوقاآن و برادرش هلاکوخان) برقرار کردند، مغولان بدون دين را به براندازي حکومت‌هاي سرزمين‌هاي اسلامي واز جمله دستگاه خلافت عباسي و سلاطين تابع يا مخالف آنها برانگيخته و ترغيب نموده‌اند. از آن پس همواره نقش و تأثير بي چون و چراي آنان در برانگيختن جنگ در بين مسلمانان و تجزيه سرزمين‌هاي اسلامي در همه جا قابل استنباط است. بدان‌سان که اثرات دسيسه‌هاي پنهان و آشکار آنان، در مراکز قدرت و فرمانروايي پراکنده در سرزمين‌هاي مسلمانان، له يا عليه خليفگان، سلاطين و حکمرانان منطقه‌اي، همواره استمرار داشته است. از نتايج شوم توطئه‌هاي آنان برانگيختن اختلافات مذهبي، قومي و زباني در بين مسلمانان بوده است. يکي از عوامل و علل اصلي تجزيه و پاره پاره شدن قلمروهاي مسلمانان همين دسيسه‌ها و دامن‌زدن به اختلافات، مخصوصاً در دو قرن گذشته تا عصر حاضر، توسط قدرت‌هاي غرب و شرق بوده است. دسيسه‌هايي که با تأسف بسيار اکنون
(30 مرداد 1398) شتاب و دامنة خيلي بيشتري گرفته است.
ديگر آثار و شواهد مستند
افزون بر مجموعة اطلاعات و معلومات و مآخذ برشمرده شدة مزبور، آثار و بقاياي شواهد و مستندات ملموس و قابل تحقيق ديگري در اين باب موجود است که برخي از آنها از هر مستند و مأخذ مکتوبي مي‌تواند رساتر و گوياتر باشد. اهم اين آثار و شواهد عبارت است: 1. اسامي ايراني رستني‌ها در ديگر زبان‌ها؛ 2. وجوه تسمية مواضع و آبادي‌ها؛ 3. درختان کهن‌سال و تناور؛ 4. آثار و بقاياي ابنيه و تأسيسات فلاحتي کهن. اَهمِ اين آثار و شواهد، در ادامه مورد بحث قرار مي‌گيرد:
1. اسامي ايراني رستني‌ها در ديگر زبان‌ها
اسامي ايراني رستني‌ها، به‌طور کلي اعم از خودروي يا مزروع، در السنة ديگر اقوام و ملل وارد شده و مطابق قواعد گويشي هر يک از آن‌ها تلفظ شده است. بدان‌سان که مي‌توان به ريشة ايراني يا فارسي نام آن رستني پي برد. از آن جمله در زبان‌هاي عربي، ترکي، ارمني و هندي از اين گونه نام‌هاي ايراني و فارسي بسيار است. همچنين نام فارسي يا فارسي ميانه (پهلوي) برخي از رستني‌ها وارد السنة اروپايي يا زبان‌هاي ديگر شده يا لفظ معرب بعضي از اين اسامي به السنة ديگر راه پيدا کرده‌اند؛
‌از آن جمله است: اسپست (نام پارسي يونجه)، نارنج (معرب واژه: نارنگ) پسته، اسپاناخ يا اسفناج و برخي مزروعات ديگر. همچنين واژة «کرکم (نام پارسي زعفران)» که لفظ «زعفران» نيز به اعتقاد نگارنده خود معرّب کلمة مرکب «زاپران» فارسي «زا+پران» است، که مفهوم «سقط جنين» را در ماهيت لفظي خود دارد، و اين خود يکي از خواص شناخته شدة زعفران در ادوار کهن بوده که در متون کهن طب و داروشناسي به آن اشاره شده است.
علاوه بر اين گونه اسامي ايراني، نام‌هاي رستني‌ها و پديده‌هاي فلاحتي که از السنة ديگر وارد زبان فارسي شده، در باب تاريخ کشاورزي ايران قابل اهميت و بررسي است.
2. وجوه تسمية مواضع و آبادي‌ها
در محدودة جغرافيايي مدنيت و فرهنگ ايراني و زبان فارسي، به مفهوم گسترة بسيار پهناور آن در ادوار قديم، صدها شهر و دهکده و موضع وجوه تسمية خود را از اسامي فارسي رستني‌هاي مزروع يا خودرو يا نام پديده‌هاي مربوط به فلاحت اخذ کرده‌اند. براي نمونه به برخي از اسامي در خراسان و ماوراءالنهر اشاره مي‌شود:
زعفران (از دهکده‌هاي ناحية بادغيس)، زعفرانيه (رباطي و دهکده‌اي در سبزوار، کاروانسرايي در تربت حيدريه)، کاج درخت و صنوبر (دو روستا در تربت حيدريه)، زردک، چهارباغ (دو قريه در ناحية بلخ)، رزان (از دهکده‌هاي ناحيه‌ غور)، گوزگان (از شهرهاي مهم خراسان قديم)، رزگان (در غرب غزنين)، ارزنه (از روستاهاي تربت جام، در قرن پنجم از آن ياد شده و اکنون آباد است)، سبزوار (که به قول ابوالحسن بيهقي در قرن ششم؛ به علت کاشتن درختان ميوه‌دار و سايه بخش بسيار در موضع آن به سبزوار مشهور شده است)، ريوند (از شهرک‌هاي باستاني نيشابور)، سيب (در خوارزم)، زرشک (در شمال قندهار)، دهکده و پل ابريشم (بر سر راه ري به خراسان که در منابع عهد تيموريان از آن ياد شده و امروز موجود است)، بخش آب (از قراي ناحية مرغاب)، مرغاب (نام شهر و ناحيه‌اي در شمال هرات و جنوب مرو) که اعراب بدان مرو الرّود مي‌گفتند، وخش آب (بخش آب / وخشاب يکي از شاخه‌هاي جيحون، شهرک وخش که تبديلي از بخش است در کنار آن واقع است)، پنجاب (پنج‌آب: يا سرزمين پنج رود در مرز جنوبي خراسان و شامل غرب هند)، سرخس، دره گز و کوچه پسته‌شکنان (از محله‌هاي بخارا در قرن اول هجري).
از اين گونه اسامي در قلمرو فرهنگي ايران و حوزة نفوذ زبان فارسي فراوان است. برخي از اين نواحي پيشينة باستاني دارند. اين گونه اسامي در واقع بيانگر استعدادهاي اقليمي و زراعي متناسب با مأخذ وجود تسمية هر يک از مواضع است؛ يا ارتباط قابل تأمل و تحقيقي بين نام موضع و مأخذ وجه تسمية آن به هر صورت وجود دارد.
3. درختان کهنسال و تناور
هم‌اکنون صدها درخت بسيار تناور يا کهنسال در محدودة ايران فرهنگي به صورت سرسبز و بالنده موجود است. اين گونه درختان عموماً در کنار مقابر عرفا، آزادگان و اعاظم و اکابر مسلمان ايراني، و نيز در حظيره (محوطه)، يا داخل صحن مزار امامزادگان است. ماجرا و فلسفة کاشت اولية اين گونه درختان مقوله‌اي شگفت‌انگيز در باب تاريخ کشاورزي ايران است. تعداد زيادي از اين درختان پيشينة مکتوب دارند و در برخي مآخذ کهن به وجود آنها اشاره شده است. برخي از اين درختان عمري بيشتر از هزار سال، و پيشينه‌اي فراتر از آن دارند. از آن جمله درخت بسيار تناور و کهنسال داخل صحن مقدم امامزاده سيد حمزه در کاشمر است. اين سرو پرنهيب و باعظمت خود جانشين سرو ديگري شده که آن سرو (دست کاشت زردشت، در ناحية بشت يا پشت، يعني ترشيز يا طرثيث، کاشمر کنوني)، حدود 15 قرن سابقة مکتوب و مستند داشته است؛ و به دستور متوکل خليفة عباسي 232-247 ه‍‌) قطع و، قطعات بريدة آن با 1300 شتر به بغداد حمل شده است؛ و در جمادي‌الاخر سال 237، نمادي از درخت سرو کاشمر بر پا شده است. درختان سرو تناور از عمر دراز در سرزمين فارس و برخي نقاط ديگر ايران موجود است، اما مشهورترين و تناورترين آنها درخت سرو ابرقو (ابرکوه) با عمر چهار تا پنج هزار سال است.
انواعي ديگر از درختان با عمر دراز از آن جمله پسته و گردو و چنار و غير آن در نقاط مختلف موجود است. برخي از اين درختان پيشينة يک تا دو هزار ساله و بسياري چند صد ساله دارند از آن جمله درخت پستة کهنسال و بسيار فرتوتي است که در کمال سرسبزي و نشاط بر روي مقبره پنده‌پيل شيخ احمد جامي (در تربت جام) قرار دارد. دور تنة اين درخت (مرکب از چند شاخه اصلي و فرعي در روي مقبره) حدود 11 متر است. سابقة مکتوب و مستند اين درخت را نگارنده پي‌گيري كرده و به اين نتيجه رسيده که عمر اين درخت شگفت‌انگيز حدود 970 سال است و احتمالاً مستندترين و کهن‌ترين درخت پستة جهان به شمار مي‌رود.
بسياري از اين گونه درختان، کنار مرقد عرفا و بزرگان و محوطة مزارها بر جاي مانده‌اند. خيلي از اين درختان در دامنه کوه‌ها و دره‌هاي دوردست، و نيز در کرانه يا حتي ميانة بيابان‌ها، به دور از دسترس آدميان رشد کرده و تناور شده و بر جاي مانده‌اند، از آن جمله درخت پستة کهن‌سال در موضع «هنفش» در ناحية محمديه از نواحي نائين، بايد ياد کرد که با حدود
800 سال عمر سرسبز و پايدار برجاست. در متون کهن فارسي گاه برحسب اتفاق يا اقتضا از اين گونه درختان سخن رفته است. ابوالحسن بيهقي (قرن ششم)، از درخت گردويي با حدود سه تن گردو، در روستاي «طبس» از نواحي بيهق (سبزوار) ياد کرده است. در ناحية شهرک «بايگ» از توابع تربت حيدريه درختان گردوي تناور چند صد سالة سرسبز و استوار با محصول سرشار موجود بود که با تأسف هفتاد سال قبل (در سال 1329) ايتاليايي‌ها آنها را خريدند و بريدند و بردند.

شاید این مطالب را هم دوست داشته باشید

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *